جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۶ خرداد ۳۱, پنجشنبه

مرزهای سرخ گفتمانها


اگر به لینکهای کنار وبلاگها دقت کرده باشید حتما متوجه شده اید که عموما وبلاگها با لینکهایشان حلقه های بسته ای را تشکیل می دهند؛ به گونه ای که این تصور را پذیرفتنی می کند که جهان سایبر اساسا همین حلقه است. البته این موضوع به معنی وجود پروژه ای آگاهانه بدین منظور نیست. هر فرد به واسطه اعضای یکی از این حلقه ها وارد جهان سایبر می شود، که در اصل محدود به یک حلقه خاص است. تقریبا هر یک از این حلقه ها ذیل گفتمانی متمایز حیات دارند و اگر بحثی هم بین شان وجود دارد همان به اصطلاح بحث های درون گفتمانی است.  نمی دانم این تجربه را داشته اید در زمانی که فکر می کنید تمام وبلاگ های جدی را می شناسید با هر مکانیزمی با وبلاگی جدید و به تبع آن با حلقه ای از وبلاگها آشنا می شوید تا کنون هیچ اطلاعی از آنها نداشته اید؛ در حالی که آنها مدتها است سابقه تولید محتوا را داشته اند و بطور جدی مخاطبان خاص خود را. اگر چنین تجربه ای را داشت اید حتما این را هم لمس کرده اید که در این حلقه های  جدید فضایی متفاوت و روحی دیگر در جریان است .نوع ادبیات نوع بحثها و مسائل آنها به شدت متفاوت است. برای نمونه در حلقه های سیاسی حلقه وبلاگهای متعلق به طیف محافظه کاران اقتدارگرا این تجربه را به خوبی نمایان می کند. چند بار وقتی خواستم این دسته از وبلاگها را به دوستانم معرفی کنم عموما با این سوال مواجه شدم " مگه راستی ها هم وبلاگ می نویسن؟" این نشان می دهد بسیاری حتی روحشان هم خبر ندارد که چه انبوه از وبلاگهای محافظه کار یا به اصطلاح اصولگرا فعالند و مخاطبان خاص و فراوان خودشان را هم دارند. البته پل زدن بین این دو حلقه از وبلاگها (اصلاح طلب- محافظه کار) چندان برای طرفین مفید نیست، زیرا در هرکدام از حلقه ها بحث ها ادبیات و مسایل مخصوص به خودشان درجریان است که برای گفتمان حلقه دیگر موضوعیت ندارد.اگر بحثی هم در حلقه اصلاح طلبان در جریان است بحث بین خودشان است و در حلقه اصولگرا نیز اوضاع به همین ترتیب است. حتی فراتر از آن  آنقدر مفصل بندی مفاهیم در این دو گفتمان متفاوت شده است که در صورت ارتباط نیز گزاره های طرف مقابل به عنوان گزاره های غیر معتبر طرد خواهد شد. به نظرم می رسد اتفاق خطرناکی در جامعه ما در حال رخ دادن است و وضعیت و فضای گفتمانی این دو حلقه نشانی است از آن.
مشکل این است که گفتگو و بحث بین این دو جریان عمده سیاسی -که دو اقلیت بزرگ را در جامعه نمایندگی می کند- وجود ندارد. فاصله گفتمانی چنان در حال افزایش است که شاید در آینده نزدیک امکان گفتگو از بین برود. در حالی که به نظر من شکاف اصلی در جامعه ما همان شکاف و مسایلی است که این دو طیف را از هم جدا می کند، نه از آن دست از مسایل که درون، هریک از اینها را از هم تفکیک می کند. فرضیه  من این است که اگر مسیر به همین گونه ادامه یابد در آینده فقط توازن قواست که می تواند بین این دو طیف صلح و سازش ایجاد کند. به عبارتی مرزهای این دو گفتمان سرخ خواهد بود. عنصر یا عامل دیگری وجود ندارد که بتواند نوعی همبستگی و همزیستی بوجود آورد. البته راه اجتناب از این سر انجام نیز انتقال گفتگو ها و بحث ها روی شکاف ها اصلی بین این دو گفتمان و نه بحث های درون گفتمانی است. در این زمینه می توان از فضای سایبر آغاز کرد و به جای بحث با خودمان با اصولگرایان بحث کنیم و از آنان نیز دعوت کنیم وارد این گفتگو شوند.

***
 می توانید با وبلاگها زیر با یکی از این حلقه ها آشنا شوید و با آنها گفنگو کنید.

آب و آتش : تقی دژاکام - نویسنده کیهان - در ادبیات و اندیشه دستی بر آتش دارد.

اميد مهدی‌نژاد : شاعر - ادیب و طنزپرداز - عضو تحریریه سوره بودند که فعلا همکاری نمی کنند!

بزمانه: حمید بزم شاهی - خبرنگار فارس - احمدی نژادی است. 
بيداری ۵۷ : به اسم مستعار می نویسد. به شدت احمدی نژادی است. اما گاه نیز به شدت به گروه هایی مثل رایحه ی خوش خدمت می تازد. آخرین این ها در اعتراض به نوع عملکرد شورا در انتخاب شهردار بود. از احمدر نژادی ها انتقاد کرده بود که چرا از بیادی و به قول خودش «حسن مساله گو» حمایت کرده اند!

پاسداران : ابوذر از اولین های وبلاگ نویسی اصول گرا است. نسبت به احمدی نژاد به شدت متعصب است. محافظه کاری شدیدی در کار دارد.
پدرخوانده : دیبر سرویس بین الملل روزنامه حزب الله است، اما به رغم افکار و اندیشه های این روزنامه، قالی بافی نیست. سال آخر علوم سیاسی دانشگاه امام صادق است. به احمدی نژاد رای داده است اما دیگر چندان به وی علاقه ای نشان نمی دهد....
پلخمون : محمدجواد میری - مشهدی است. از جنیش عدالتخواه دانشجویی است. از امام صادق فارغ التحصیل شده است در رشته ی معارف اسلامی و الهیات با گرایش فلسفه - از هنر و فرهنگ و فلسفه می داند. سردبیر سابق مجله ی آینده سازان (انجمن اسلامی دانش آموزان کشور) بود و جزء تحریریه مجله سوره- 
پیاده‌رو خاطرات : از قدیم می نویسد. بیشتر نگاه تاریخی دارد. احمد نژادی است. 
تأملات : مجید بذرافکن. در حال خواندن برای دکتراست- سردبیر سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی - نزدیک به سایت رجا نیوز- در تاریخ دستی از دور بر آتش دارد.
تاربلاگ ایلیا : دانشجوی ریاضی است - احمدی نژادی است اما معتدل و به شدت فعال - ضد مدرنیته - لینک یک دیوانه اش را هم ببین. طنز است. در حوزه جهان اسلام نیز فعال است.
تردید راهی به دانایی: محمد سرشار- مسئول فرهنگسرای دانشجو- فارغ التحصیل نشده از امام صادق - زمان انتخابات ریاست جمهوری بیانیه ای در حمایت از احمدی نژاد از سوی نویسندگان و هنرمندان منتشر کرد.
حامد طالبی : خبرنگار خبرساز فارس است که به دلیل انتشار مطلبی درباره ی ورودش به سفارت دانمارک مطرح شد. خبر دیگری که مطرح اش کرد درباره ی عدم حضور احمدی نژاد در یک مراسم رقص بود که بازتاب منتشرش کرد. با رجانیوز ارتباط زیادی دارد و همفکر شان است.  
خودجوش : از بچه های جنبش عدالتخواه دانشجویی است. درباره ی جنبش دانشجویی در فضای حزب اللهی می نویسد. قالی بافی است.

راوی : مجید عزیزی و دوستان این وبلاگ را به روز می کنند - مجید عزیزی از اولین بلاگرهای حزب اللهی است - وبلاگ قبلی اش زورو بود. قالیبافی است. 
فرهنگ و ارتباطات : دکتر حسام الدین آشنا - معاون پژوهشی سابق دانشگاه امام صادق بود. استاد ارتباطات است. روحانی بوده است که لباسش را ترک کرده است.
قفس تن : آبادگران جوانی است. موضوع وبلاگش صهیونیزم است.

محمود احمدی نژاد : یک آدم معمولی است!
نسل خمينی : احمدی نژادی است. موضوع فعالیت اصلی اش امام خمینی در دنیای امروز است. گزارش هایش از کشورهای اسلامی و تحلیل هایش از مسائل دنیای اسلام خواندنی است.

وب نگاشت : سجاد جوزدانی - هرچند به احمدی نژاد رای داده است اما به دلیل افکار روشن فکرانه اش  مطرود برخی دوستان است. علاقمند به مطهری و اندیشه هایش است.  به طور خلاصه بیشتر روشنفکر دینی است تا اصولگرا. ولی خود را اصولگرا می داند.

يادنامه : حسن روزی طلب - دانشجوی امام صادق بوده است، اما اخیرا به دانشگاه علامه انتقالی گرفته است. - سردبیر رجانیوز است. قبلا هم در شریف نیوز و سایت خدمت بوده است.

يک دانش‌جوی بسيجی غربزده : قالی بافی است - فضایش فرهنگی است - به فضای نشریه ی سوره نزدیک است و اندیشه های امام خمینی را دنبال می کند .

کافه اندیشه: همان طور که نوشته است دانشجوی دکترای حقوق جزاست - اما وبلاگش سیاسی است - بخش اندیشه را در رادیو جوان اداره می کند - فارغ از تحصیل شده از امام صادق است - آنچنان در برنامه های رادیویی اش از احمدی نژاد حمایت می کند که تا حد اخراج پیش رفته است. اما هنوز ثابت قدم است- مثلا در برنامه ها با حامد طالبی به عنوان کارشناس مصاحبه کرده است.

یادداشتهای یک استشهادی : محمدمسیح مهدوی این وبلاگ را می نویسد - موضوع اصلی اش را دل نوشته شخصی تشکیل داده است. گاه روزانه به هزاران بازدید می رسد. حامی قالیباف بوده است.

۱۳۸۶ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

اعتراض به اخراج اساتید


نامه سرگشاده انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس به رياست دانشگاه

جناب آقاي دکتر فرهاد دانشجو
رياست محترم دانشگاه تربيت مدرس
 با سلام
 نزديک به دو سال از مديريت جنابعالي بر دانشگاه مي گذرد. اين مدت فرصت مناسبي بود جهت ارتقاء علمي و فرهنگي دانشگاهي که مولود انقلاب است. تربيت مدرس بدليل تمرکز بر دوره تحصيلات تکمِيلی در زمان طرح ضرورت جنبش نرم افزاري، توليد علم و تاسيس کرسي هاي نظريه پردازي و نقد توسط مقام معظم رهبري، استعداد نقش آفريني در اين مسير داشته و دارد. اما اين فرصتها و مزيتها به سرعت در حال از در دست رفتن است. علاوه بر اينکه که شاهد جنبش نرم افزاري، توليد و تاسيس کرسي نقد نيستيم متاسفانه روزي نيست که رسانه ها خبر از تنگ شدن عرصه و زمينه سازي براي حذف اساتيد اين دانشگاه ندهند.
جناب آقاي رئيس
توليد علم خصوصا در رشته هاي علوم انساني ارتباط تنگاتنگي با امکان طرح ديدگاه هاي مختلف در فضاي آرام ناشي از آزادي آکادميک دارد. نمي توان در اين حوزه انتظار انجام پژوهشهاي جدي و مفيد را داشت اما از قبل نتايج مجاز را ابلاغ کرد و انتظار داشت تمام پژوهشگران و محققين به نتايجي مطابق سليقه مديران دانشگاه برسند.
کجا  مناسب تر از دانشگاه تربيت مدرس و مقاطع تحصيلات تکميلي براي طرح و بحث ديدگاههاي مختلف؟
آقاي دکتر
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بعنوان ميثاق ملي بر حق آزادي بيان و عقيده تاکيد کرده است و راه را بر سلب آزاديهای مشروع ولو با وضع قوانين، حتي به دليل حفظ امنيت و تماميت  ارضي کشور بسته است. با کدام قاعده  و استناد به کدام قانون اعضاي هيئت علمي دانشگاه بايد همچون شما بيانديشند؟
جناب آقاي دانشجو
يکي از نقاط تاريک رژيم طاغوت از بين برد فضاي آزاد و برخورد با دانشگاهيان بوده است. از اينرو يکي از ثمرات انقلاب اسلامي و افتخارات نظام جمهوري اسلامي، آزادي دانشگاهها و ايجاد فرصت نقد براي دانشگاهيان است. آيا شما نبايد بعنوان يک مدير در نظام جمهوري اسلامي با در نظر گرفتن منافع ملي، حافظ و پاسدار آزادي آکادميک به عنوان دستاورد انقلاب اسلامي و آبروي نظام جمهوري اسلامي باشيد؟
عاليجناب
تاريخ تمام گفته ها و کرده هاي انسانها را در خود ضبط مي کند و بي رحمانه به قضاوت در مورد آنها مي نشيند. به قضاوت تاريخ در مورد قرون سياه وسطي اروپا بنگريد و داوريش را در مورد دادگاههاي تفتيش عقايد بشنويد. آيا نگران نيستيد که تاريخ در مورد ما هم اينچنين قضاوت کند؟
رياست محترم دانشگاه
دين مبين اسلام و حکومت ديني اکنون بيش از هر زمان ديگر مورد هجمه کساني است که آن را دين تنگ نظري و جمود مي خوانند و با بهانه و اشاره اي در پي يافتن شاهدي بر عدم امکان تحمل و گفتگو در جامعه اسلامی هستند. اگر خود را مومن به اين دين شريف مي دانيد آيا صحيح است که با برخورد نسنجيده و خارج از حدود شرعي لبه دوم قيچي دشمنان اسلام تکميل شود؟
جناب آقاي دکتر دانشجو
ما بر مبناي تکليف شرعي و انساني بر خود لازم ديدم که ضمن تذکر موارد فوق از حضرتعالي درخواست تجديد نظر در برخورد ناصواب و فراقانوني صورت گرفته با اساتيد –که شائبه حذف و تنگ کرده عرصه بر آنان بدلايل سياسي را ايجاد کرده است- ازجمله برخورد صورت گرفته با روحانيون نوانديش دکتر محسن کديور و دکتر ابوالفضل شکوري را داريم. اميد آنکه دور انديشي شما، پايبنديتان به دين، تقيدتان به اصول انساني و احترام حضرتعالي به قانون شما را از اين آزمون سر افراز بيرون بياورد.

با تشکر
انجمن اسلامي دانشجويان
خرداد ماه 86

اف بر ما

بر آنان که حقوق انسانی و انسانیت را توطئه غرب می شمارند، بر آنان که پروای قضاوت تاریخ را ندارند، بر آنان که حرمت قانون را پاس نمی دارند، بر آنان که علقه دین ندارند، بر آنان آبروی مانده جمهوری اسلامی را به پشیزی می فروشند، برای آنانکه اساسا دانشگاه را برنمی تابند و حق متفاوت اندیشدن را به رسمیت نمی شناسند، دادگاه تفتیش عقاید را به راه می اندازند، بر خلاف قانون و بدون رعایت تشریفات آن افراد را به سبب نتایج تحقیقات علمی مورد پیگرد قرار می دهند، دین را پوستین وارونه می کنند و چوبی برای راندن غیر خودی و لکه ننگ حذف منقدین را بر دامن نظام می نشانند، حرجی نیست که دکتر کدیور را ناگزیر بر رفتن کردند. اما خیل دانشجویان را چه شده است که اینهمه را دیدند و سکوت کردند؟ همکاران ایشان چگونه توانستند با سکوت وی را بدرقه کنند؟
دکتر کدیور از دانشگاهمان رفت و امیدوارم  انجمن حکمت و فلسفه میزبان خوبی برای ایشان باشد اما ننگش می مانند برای کسانی که او را بر نتافتند و سر افکندگیش برای ما که سکوت کردیم.