جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبه


به من و چند نفر از دوستانم پیغام داده اند که قراره دو ترم تعلیق بشویم. به جرم اعتراض به پرونده سازی علیه مسعودی نژاد. گلشن گویا خوشحال است. او معتقد ما باید هزینه مسیری که انتخاب کردیم را بپردازیم. لکی هم بر این باور است که به این بهانه باید عقده هایی که سالهاست فروخوردیم را بازکنیم. یحیا که آنقدر به دست پایش پیچیده اند که تعلیق برایش مسئله کوچکی است. این ترم آخری بود که باید محیط خفقان آور دانشگاه آزاد یزد را تحمل می کردم از اینکه مجبور می شوم دوباره چهره های بعضی از مسئولان دانشگاه را ببینم واقعا عذاب می کشم. بگذریم از اینکه حاصل این چندماه درس خواندن برای کنکور بر آب شد. اما انگار فرقی نمی کند. نمی توان از مسئولان دانشگاهمان فرار کرد چون که الان هرکدامشان بر کرسی اداره ای تکیه زده اند.

۱۳۸۴ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

دیروز به دعوت یکی از دوستان قدیمی وارد یک شیرینی فروشی شدم. توی شیرینی فروشی از روی شوخی از فروشنده پرسیدم: آقا شیرنی گل محمدی دارین؟ فروشنده بعد از کلی خنده گفت: دست از سر این احمدی نژاد بردارین. قبلا می گفتین می خواهد اسم سمند را بزاره ذوالجناح و ... حالا دوباره براش جوک ساختین؟
دیشب وقتی مجله خبر 21 صدا و سیمای جمهوری اسلامی گزارشی را پخش کرد که شیرینی فروشها با خشم تمام از تغیر نام شیرینی دانمارکی به گل محمدی می گفتند با خودم گفتم نه مثل اینکه جوک نبود و قضیه داره جدی می شه. شاید تا چند روز آینده پژو فرانسه هم به ذوالجناح تغیر نام داد!

۱۳۸۴ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

"حكومت دموكراتيك در ايران سرابي بيش نبود. ما نگزير بوديم كه را خود را انتخاب كنيم. انتخاب ما ميان استبداد و حكومت مطلقه بود"
" رسالتم معجزه نجات كشور بود. حكومتم كشور را نجات داد. زيرا خداوند پشتيبانم بود."
"هيچ كس نمي‌تواند ادعا كنند كه از من به خدا نزديك تر است."
"روزي در حوالي ... قدم مي‌زدم. ناگهان مردي را با چهره ملكتوتي ديدم كه بر گرد عارضش هاله‌اي از نور مانند صورتي كه نقاشان عرب از عيسي بن مريم مي‌سازند نمايان بود. در آن حين به من الهام شد كه با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم(عج) روبرو هستم."
حدس مي‌زنيد اين جملات متعلق به كيست؟ جملات فوق منتخبي است از كتاب ماموريت براي وطنم نوشته محمد رضا پهلوي كه توسط عليرضا ازغندي در كتاب تاريخ تحولات اجتماعي سياسي ايران از صفحات 257تا 259 نقل شده است.