جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۲, جمعه

در پاسخ به نامه محی‌الدین حائری شیرازی به میرحسین موسوی

حضرت آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی
سلام
 نامه‌ی شما به میرحسین موسوی و مهدی کروبی را خواندیم. حرفی متفاوت از چیزهایی که به شکل ‌های مختلف بارها تکرار شده بود، در آن نبود. اما به خاطر اینکه حداقل نامه به دور از توهین و بی احترامی رایج در گفتار طرفدارن آیت الله خامنه‌ای نوشته شده بود و می شود حدس زد نوع نگاه شما شبیه تحلیل آیت الله خامنه ای است، وارد گفتگو شدن به شما اهمیت مضاعف میابد. امیدوارم دغدغه هایی که به عنوان یک جوان ایرانی طرح می کنم به دست شما برسد و حضرت عالی به عنوان یکی از طرفداران آیت الله خامنه‌ای، آن را با حسن نیست  بخوانید.

آقای حائری شما صورت مسئله را اینچنین طرح می کنید که انگار یک دعوایی شده است که حادثه است؛ یعنی می توانست اتفاق نیفتد و این تقصیر موسوی است. اگر موسوی اعتراض نمی‌کرد این اتفاقاتِ اجتناب پذیر رخ نمی داد. حالا آیت‌الله خامنه‌ای به این اتفاق‌ها می‌گویند فتنه؛ یا حتی یک بار اعتراضات را به بیماری، و منتقدین را میکروب تشبیه کردند یا چنانکه احمدی نژاد قبلا گفته بود خس و خاشاک و حتی بز هم خطاب کرده بود. حالا شما همه‌ی اینها را با بیانی ساده تر و مودبانه‌تر می گویید. ولی اصل ایده‌ی پشت همه‌ی این حرف‌ها این است که وضعیت موجود و شرایط آنروزها درست، منصفانه، عادلانه و کارآمد بود تا اینکه فرد یا عده معدودی توطئه، فتنه یا اغتشاش یا هرچیزی شبیه این بپا کردند. این هم به خاطر این است که یا دشمن بوده‌اند یا فریب دشمن را خورده‌اند یا غفلت کرده اند و بصیرت نداشته‌اند. در نتیجه برای اینکه مسئله را حل کنیم باید ریشه توطئه را بزنیم که همان معترضین هستند. این اصرارِ نسبت دادنِ اعتراضاتی که از سال ۸۸ شروع شد به خارج از کشور هم با همین منطق قابل فهم است. اما متاسفانه باید به شما بگویم این گونه دیدن مسئله و مشکل و آنر ناشی از اغتشاش عامل منفرد یا بیرونی در سیستم دیدن همان کتمان صورت مسئله واقعی است. حالا یا شما متوجه مشکلات اساسی که ریشه اعتراضات است نمی شوید یا  بر عکس، جزو کسانی هستید که علی رغم اینکه متوجه ریشه اصلی اعتراضات هستند، ولی برای اینکه ریشه ی این مشکلات با منافع و منابع قدرتشان گره خوده است در نتیجه به خاطر جاه‌طلبی جناحی نمی خواهند تن به اصلاحات ساختاری بدهند، اتفاقا به خاطر همین مسئله تلاش می کنند مشکل را به توطئه خارجی و یا فتنه گریِ یک عده ای معدود نسبت بدهند. صورت بندی کردن مسئله به این شکل باعث می شد اینکه موسوی ای که همچنان بعد از پنج سال جلوشان ایستاده است به مسئله اصلی شان تبدیل شود و مدام از او  بخواهند که کنار بیاد تا غائله بخوابد. یا به تعبیر شما شمعک فتنه خواموش شود.
 اما اگر از نگاهی که می‌خواهد اصل بحران را کتمان کند و آن را به اغتشاشی بخاطر دعواها و توطئه‌های شخصیِ عده‌ای قلیل نسبت دهد رها شوید و به ماوقع به صورت ریشه ای و واقعی نگاه کنید خواهید دید که مسئله اصلی این است که جنبش سبز نه یک اغتشاش و حادثه که پیامد یکسری دردهای ساختاری است. میرحسین نبود که به مردم گفت دنبال من بیایید. میرحسین پای مردمی که دیگر جانشان به تنگ آمده بود ایستاد. مسئله اصلی این است که یک عده در این  مملکت حرف زور می زنند. حرف زور است که خودشان را مجاز می دانند سبک زندگیشان را به بقیه مردم تحمیل کنند، حرف زور است که پول مملکت را بین خودی‌ها تقسیم می‌کنند، حرف زور است که دزدی می‌کنند و با وقاحت می‌گویند کشش ندهید، حرف زور است که بچه‌ها را در خوابگاه‌های دانشجویی زدند و تنها یک نفر را به جرم دزدین ریش تراش محکوم کردند، حرف زور است که صدا و سیمایی که با پول همه مردم اداره می شود را به ارگان حزبی خودشان  تبدیل کرده اند و صبح تا شب حرف‌ها یک جناح را تبلیغ می‌کنند و علاوه بر این به بقیه مردم که مثل آنها نیستند توهین و معترضین را تحقیر می‌کنند، حرف زور است که فکر می‌کنند صلاحیت دارند انتخابات، که قرار است مجرای اعمال نظر عموم مردم در اداره کشور باشد را به انتخابت دو مرحله‌ای تبدیل کرده و ما مجبوریم بین کسایی که قبلا نمایندگان حضرت آقا تایید کرده‌اند انتخاب کنیم. حرف زور است که به ما اجازه نمی‌دهند از حق قانونی برای تجمع و تظاهرات استفاده کنیم ولی طرفداران حضرت آقا در روز روشن به سفارت خانه ها حمله می‌کنند و عکس یادگاری می‌گیرند و کلی به کشور آسیب می زنند اما کسی به آنها تو هم نمی‌گوید، حرف زور است که بسیجیِ طرفدارشان هرچه بیشتر فحش بدهد و خشونت بورزد ترفیع می‌گیرد و بقیه دانشجو‌ها اگر بگویند بالای چشم آقایان ابرو ست ستاره‌دار می‌شوند، حرف زور است که کیهان و دیگر روزنامه‌های وابسته به مرکز قدرت، که با پول همه مردم اداره می‌شوند مشغول لجن پراکنی علیه هرکسی مثل آنها نیست باشند ولی هیچ روزنامه‌ای جرات نداشت باشه حتی به نقدی که به گوشه قبای حضرت والا برخورد هم اشاره‌ای بکند، حرف زور است وقتی کارگر ما می‌خواهد اعتراض صنفی بکند بازداشتش می‌کنند، معلم ما اعتراض می‌کند چون حقوقش کم است برخورد امنیتی می‌کنند اما یک عده خودجوش، بسیج شده، هر جا هر غلطی می‌خواهند می‌کنند و کسی نمی تواند بگوید بالای چشمتان ابروست، حرف زور است که وقتی می‌گوییم آقا ما نگران سلامت انتخابت هستیم جواب بگیریم اصلا هر کس در مورد سلامت انتخابات حرف بزند توطئه کرد‌ است. حرف زور است که دولت و سپاه و همه‌ی حکومت بسیج شوند که کسی را در قدرت نگه دارند و این را هم پنهان نکنند و عضو شورای نگهبان برود در میتینگ تبلیغاتی حضرت آقا هم صحبت کند. حرف زور است که سپاه رسما مثل یک حزب سیاسی شده است، فرمانده ی سپاه بیشتر از دبیر کل احزاب، موضع سیاسی می گیرد ولی جلو فعالیت احزاب منتقد را می‌گیرند، حرف زور است که دست فروش را می‌گیرند اما سپاه است که اسکله بدون نظارت کمرک دارد و از راه قاچاق کسب و کار راه انداخته است. حرف زور است بروند در دنیا رجزخوانی کنند، با سیاست خارجی حضرت آقا کشور تحریم شود اما در اوج بی پول بودجه سپاه افزایش پیدا کند اما پولی که باید یارانه بشود یا صرف خدمات به مردم شود به اجبار کم شود. حرف زور است که گنده لاتیش را حضرت آقا کند و هزینه‌اش را مردم مستضعف در زندگی روزمره‌شان بدهند. حرف زور است که رسما و علنا بیاید بگوید هرکس روی حرف من حرف بزند می‌زنم می کشمش، خونش هم پای خودش است. حرف زور است که وقتی به نتیجه انتخابات اعتراض کردیم جوابمان را با گلوله داند. حرف زور است که به مسئول فاجعه کهریزک پست بالاتر بدهند. حرف زور است وجود آن عده که شما را نمی پسنند با لفظ فتنه گر کتمان کنید. حرف زور است که سعی می‌کنند آدم ها را به این خاطر که اعتراض داشته‌اند از همه عرصه‌ها حذف کنند. حرف روز است که وقتی مردم خسته از همه‌ی گندی که اینها به کشور زده‌اند با وجود همه تلخی‌های سالهای گذشته به هاشمی اقبال می‌کنند، او را از انتخابات حذف می‌کنند. حرف زور است وقتی جلیلی در رقابت با روحانی تنها رای موافق اقلیتی کوچک را کسب می‌کنند باز از رو نمی‌روند و کار شکنی می‌کنند که چرا روحانی سعی می‌کند به همان وعده‌هایی که داده‌است عمل کند.
صورت مسئله این است که عده‌ای حرف زور می‌زنند. مسخره است وقتی می‌پرسیم چرا حرف زور می‌زنید؟ بگویید تو تسلیم حرف زور شو تا ما دیگر حرف زور نزنم. سوال مردم، فردای انتخابات ۸۸ این نبود که موسوی می‌گوید چه کار کنیم. سوال این بود میرحسین کنار ما خواهد ایستاد یا نه. مردم از حرف زور خسته شده بودند. مردم از حرف زوری که بزرگی آنها را کتمان می‌کرد به تنگ آمده بودند. معرفت میرحسین این است که سر قولش با مردم ایستاد و تن به حرف زور نداد. میرحسین اولین فراخوانی که برای تجمع داد، سال ۸۹ برای سالگرد انتخابات ۸۸( یعنی یکسال بعد از شروع جنبش سبز) بود که که آن راه هم لغو کرد. اگر چشم داشتید می‌دید که مسئله، کینه شخصی که از میرحسین دارند نیست. مسئله این است که حرف زور می‌زنند.
میرحسن کاری که می‌باید را کرده است. او انتخاب کرد کنار مردم و جلو حرف زور بایستد. اگر چه ایستادگی میرحسین دل گرمان کرد اما ریشه‌ی مساله میرحسین نیست که با حصر او یا فشار بر او برای سکوت داغ حرف زور شما قابل تحمل شود. اتفاقا که این تلاش‌ها برای به کرسی نشاندن حرف زورتان مسئله را پر رنگ تر می‌کنند. یعنی همین مسئله که مجازید و می‌توانید حرف زور بزنید و به میرحسین بگویید حرفهایی که تازه میانگین مسائلی است که مردم به آن اعتراض دارند را، نگوید. اصل مشکل همین مسئله است که می خواهید کتمان کنید. برای همین هم هست نمی فهمید حصر مسئله واقعی را حل نمی کند. 
۵ سال حرف زور زده‌اید و به قول عماد بهاور، جوان بی گناهی که به جرم طرفداری از میرحسین موسوی اکنون در زندان است، ما هم «پنج سال است ایستاده ایم». میرحسین انتخاب کرده است که تن به حرف زور ندهد. همه ی این پنج سالِ  سخت، مثل کوره‌ای داغ، ما را فولاد آب دیده کرد است. راه خیابان را ببندید از پنجره انتخابات می آییم، منتخبمان را مرعوب کنید پشتش با پیگیری مدام وعده‌های و برنامه‌هایش  پر می کنیم. فضای سیاسی را ببندید، در عرصه اجتماع و فرهنگ در مقابل حرف زورتان می ایستیم. نهاد انتخابات را تضعیف کنید دوباره از خیابان کمک می گیریم. خلاصه این که شما یک راه را مسدود کنید یا یک همراه را محدود، تاثیری در این خواست که ما نمی خواهیم به حرف زور تن بدهیم، ندارد. خودمان را با تاکتیک‌هایمان گره نزده‌ایم ما فقط می دانیم شما نمی توانید از ما بخواهید که به تحقیر تن بدهیم. هر دری را ببندید پنجره ی دیگر پیدا خواهیم کرد. جلوی هر روشی را سد کنید راه‌های تازه‌تری را امتحان خواهیم کرد. هر کس خسته می شود آدمهای تازه نفس‌تری جایش را می‌گیرند. در این سالها ما سخت جان شده ایم. تنها یک راه دارید آنها هم این که دست از زور گفتن بردارید. 
اما کینه شخصی هم با کسی نداریم باور داریم که پیروزی ما شکست کسی نیست و آن آینده که ما برای آن تلاش می کنیم حتما شماها که به ماها ظلم کردید هم بهره مند خواهد کرد، ما آماده بودیم حتی آنهایی که ما را در خیابان‌ها زده بودند را هم در آغوش بگیریم. اما بدانید تا شما حرف زور می‌زنید ایستادگی در مقابل حرف زور هم هست. این قصه، پایانش تلاش برای تسلیم کردن آدم‌هایی که اراده کرده‌اند در مقابل حرف زور بایستند نیست. این دیگر باید در این چند سال براتان ثابت شده باشد. تنها یک راه حل وجود داره آنهم اینکه به رسمیت بشناسید بخش مهمی از ایرانی‌ها، سلیقه شما برای سبک زندگی و نظر سیاسی شما را در مورد نحوره اداره کشور نمی‌پسندند. نمی‌توانید کتمانشان کنید یا مجبورشان کنید شبیه شما شوند.  نه دشمن هستند نه بدخواهند فقط مثل شما نیستند. قابل کتمان هم نیستند. حضرت آیت الله محی‌الدین حائری شیرازی حرف ما ساده است: حرف زور نزنید!
با احترام
یک جوان ایرانی-حمزه غالبی