نمی دونم چرا پول بی زبون ریختم تو حلق بلو هاست و از سرویس مجانی بلاگر صرف نظر کرده بودم. خلاصه الان مشغول اسباب کشی هستم از وبلاگ قبلی به اینجا.
جستجوی این وبلاگ
۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه
چرا باید بیشتر در مورد رویاهایمان بگوییم؟
۲- برای تغییر، برای تلاش، برای بسیج شدن نیاز به تصویر وضع مطلوب داریم. ما، مردم، باید بدانیم کجا میخواهیم برسیم؟ چه آینده ای پیش روی ما متصور است؟ آدمهایی که ندانند کجا میخواهند بروند و چشم انداز پیش رویشان مبهم باشد، به احتمال زیاد، اگر هم تحرکی داشته باشند خیلی با تردید و گیجی است. رویای یک آینده زیباتر و امید به دست یافتن به یک آینده روشن است که می تواند امکان کنشهای جمعی ما را فراهم کند.
۳- جامعهای که رویا و امید به یک وضع بهتر نداشته باشد تسلیم شرایط حاکم میشود و تنها تلاشش صرف تطبیق پذیری با وضع موجود میشود. وقتی در یک نظم استبدادی رویایی وجود ندارد همه یاد میگیرند چطور ریا و درویی پیشه کنند. مهارت پیدا می کنند که دورغ بگوییند. یاد می آموزند که ابراز وفاداری کنند به صاحب قدرت و... برای همین است که خود جامعه دچار به همه صفتهای مذمومی میشود که به حاکمان مستبد نسبت میدهد. با وجود امید به یک رویا است که مقاومت معنا پیدا میکند. با تصور وضعیت بدیل است که استعداد رهایی فراهم میشود.
خلاصه اینکه به نظرم میرسد باید بیشتر از از امیدهایمان بگوییم. بجای اینکه با عجز و ناله از ظالمان و گله گزاری از شرایط توجیهی برای تغییر فراهم کنیم با دمیدن رویاهامون در بادبان کشتی تحول به آن انرژي حرکت بدهیم.
پینوشت: پیش از این در این وبلاگ در مورد رویاهایم برای کشورمان نوشتهام. از دوستان دیگر هم دعوت کنم تا از نگاه خودشان از رویاهایشان بنویسند. از آرمانهای جمعیمان. از آرزوهایمان. به امید اینکه دوستان بیشتری از امیدهایشان بنویسند از مسعود برجیان، مهدی جامی، آرمان امیری، محمد معینی، داریوش محمدپور و روح الله شهسوار دعوت میکنم در این مورد بنویسند.
۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه
صد سال به از این سالها
امسال موقع تبریک نوروز عبارت «سالهای سال بهتر از این سالها» خیلی برایم دلنشین بود. با هر تبریکی که میگفتم امیدی را برای سالهای بهتر به اشتراک میگذاشتم. امید به سالهایی که شادی کردن ممنوع نباشد، آب بازی جرم تلقی نشود. سالهای خوبی که بجای اینکه پلیس، مردم را به خاطر سبک پوشش بگیرد، حافظ امنیت خانوادهها باشد تا هر کدام بر اساس فرهنگ خودشان زندگی شادی داشته باشند. آرزوی سالهای خوبی که هموطنی به خاطر تفاوتش تبدیل به دشمن نمیشود و رقبا با هم با هر اختلافی همچنان احساس همبستگی ملی میکنند. سالهای زیبایی که فیلمها، موسیقیها و محصولات هنری که با سلیقه و گرایش مدیران دولتی جور در نمیآید، اسیر سانسور نمیشوند. سالهایی که ایرانیها میتوانند به اینترنت پر سرعت دسترسی داشته باشند، همه چیز فیلتر نیست و نگاه امنیتی به هر جا و هر موضوعی سایه نیافکنده است. سالهایی که آموزش زبان مادری اقوام مختلف ایرانی موضوع امنیتی محسوب نمی شود.
تصور سالهای خوبی که حاکمان فکر نکنند میتوانند به مردم حرف زور بزنند، سالهای که جامعه آنقدر قوی شده باشد که حاکمان بدانند که اگر به مردم توهین کنند باید بروند، سالهای که مردم احساس میکنند کشور بر اساس رای و نظر آنها اداره میشود سالهای که ما بتوانیم بدون لکنت زبان از حاکمان انتقاد کنیم و ایرانیها مجبور به تن دادن به چاپلوسی و ابراز فواداری به حاکمان نباشند. من رویای سالهایی را دارم که حقوق شهروندی آدمها با هر مسلک و فرهنگی تثبیت شده باشد که یک جوجه بازجو نتواند هر چه حق و حقوق است را معلق کند. سالهایی که حتی اگر کشورمان وضع خوبی ندارد، بتوانیم بدون اینکه لازم باشد هزینههای گزاف بدهیم برای ساختن کشورمان رقابت کنیم و روشهای مختلف اداره کشور را به محک خواست عمومی بزنیم. سالهایی که جواب سوال ما باتوم و زندان نباشد. سالهای که هموطنانی فقط به این دلیل که خودشان را مشروع میدانند خود را مجاز به ریختن خون منتقدین نبینند، تصور این سالها از همین الان حس خوبش را در روحم میدمد.
چشم به راه سالهایی هستم که اساتید دانشگاه به خاطر گرایش سیاسی بازنشته و اخراج یا محدود نمیشوند. سالهایی که همکلاسیهایمان به خاطر فعالیت سیاسی از ادامه تحصیل محروم نمیشوند.
خیالش هم در من ایجاد هیجان میکند سالهای که در کشورٍِ ثروتمندمان حداقل حقوقٍ رسمی یک سوم خط فقر نباشد. رویای سالهایی که اگر پدران و مادران کارگرمان به حقوق پایین و شرایط سخت کار اعتراض داشتند، به امنیت ملی برنخورد و بازداشت نشوند. رویای من سالهایی است که توان اقتصادی کشور نه در بیانیهها و نمودارها که در تامین حداقلهای زندگی تمام ایرانیان خودش را نشان بدهد. سالهای زیبایی که منابع عمومی کشور به خاطر مدیران بیکفایت به هدر نمیرود. سالهایی که میتوانیم بپرسیم پول بیت المال چطور خرج میشود و اگر روزی مشخص شد مدیری خیانت در این امانت کرده است به خاطر نزدیکی به حاکم یا مصلحت صاحبان قدرت از پیگیری مصون نباشد و بتوانیم آنقدر پروندههای فساد را کش بدهیم تا ریشههای آنرا بخشکانیم.
سالهایی را تصور میکنم که کشورمان در همه جهان سربلند است. وقتی اسم کشورمان به میان میآید احترام همه را برانگیزد. سالهایی که حاکمان کشورمان بجای حمایت از مستبدینِ جنایت کار در کنار حرکتهای مردمی و آزادی بخش باشند. سالهایی که نمایندگان کشورمان در مجامع بین المللی آداب درخور شاًن ملتی -که نمایندگی آنها را میکنند- داشته باشند.
ایمان دارم که رویاهای ما روزی تعبیر خواهند شد. مطمئن هستم که امید هایمان ما را به سالهایی خواهند رساند که وقتی به گذشته نگاه می کنیم احساس غرور کنیم برای راه سختی که با امید و مقاومت پیموده ایم. این یادداشت را برای آن روز نوشتم.
پینوشت- بخشی از بیانیه شماره ۹ میرحسین موسوی: «تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.»