جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۴ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

صورت مساله مذاکرات ما و آمریکایی‌ها

صورت مساله مذاکرات برای هر دو طرف روشن است؛ فروختن تکنولوژی هسته‌ای در ازای رفع تحریم‌ها. ما پای مذاکره رفتیم چون مجبور شدیم آنطرف هم پای مذاکره آمده چون محبور شده‌است. اصلا به همین دلیل هم هست که مذاکرات در حال پیشرفت است و البته مشکل مذاکرات هم اختلاف همین سطح اضطرار در سمت غربی‌ها بود که باعث زیاده خواهی‌شان می‌شد. چیزی که بعد از مشکلات‌شان با روسیه و البته سر‌برآوردن داعش در عراق کمی متوازن‌تر شد.
مذاکرات مستقیم و فشرده ایران و آمریکا بعد از سه دهه 

یکی از ساده‌انگاری ما اصلاحطبان در سیاست خارجی این تصور بود که مشکلات ما در سیاست خارجی تنها ریشه در تنش‌زایی‌های تندرو‌ها دارد و اگر بچه‌های خوبی باشیم همه مشکلات ما حل می‌شود.  برای همین هم علی رغم همه همراهی‌های که در دوره اصلاحات با آمریکایی‌ها کردیم -حتی همکاری نظامی برای تسخیر افغانستان- محورت شرارت نامید‌ شدیم.  گاف‌های استراتژیکی که در «دوره‌ی» احمدی نژاد در سیاست خارجی رخ داد و آسیب‌های بزرگی که به منافع ملی وارد کرد باعث شد که نقدهایی که به سیاست خارجی دوره‌ی اصلاحات وارد است کمتر دیده شود. درک ما از مناسبات قدرت همانقدر که در مشکلات داخلی دچار مشکل است و دچار این توهم هستیم که مشکلات‌مان به مناسبات ناعادلانه قدرت را می‌توانیم با اثبات حسن نیست حل کنیم در سیاست خارجی هم دچار همین ساده انگاری هستیم و منطق بی‌رحم تعیین کننده موازنه قوا را نمی‌بینیم.

آمریکایی‌ها در مذاکرات اینبار جدی‌ترند به این دلیل که تجربه حمله نظامی‌شان به افغانستان و عراق آنها را به این درک رساند که وقتی حمله به افغانستان اینقدر پرهزینه بود، تعرض به ایران چقدر می‌تواند برایشان هولناک باشد. اگر در عراق و افغانستان زمین‌گیر نشده بودند ممکن بود به سرعت متعرض کشورمان بشوند. داعش، غول هولناکی که در عراق و سوریه سر برآورد و ناتوانایی نیروهای مختلف از ارتش عراق که توسط آمریکایی‌های تجهیز شده بود تا نیروهای پیشمرگه کرد، از طرفی و متوقف شدن این غده سرطانی با حضور و حمایت ایران موقعیت‌ما را برای مذاکرات تقویت کرد. چرا که ایران علاوه بر اینکه دیگر کشوری نیست که بشود به آن حمله نظامی کرد الان به نیروی نظامی و نفوذ منطقه‌ای‌اش هم احتیاج است. موفقیت ظریف در جلسات مذاکره یک بخشی‌اش بخاطر مهارت خودش است اما مساله اساسی تغییر موازنه قوا و تغییر جغرافیای منافع است. تولد داعش موقعیت ایران را عرصه بین الملی ارتقا داد و چنانچه ما تکریت را می توانستیم قبل از این دولت عراق از نیروی هوایی آمریکا درخواست کمک کند آزاد کنید موقعیت ما را در مذاکرات حتما تقویت می‌کرد و ما می توانستیم مذاکرات بهتری داشته‌باشیم. انتخاب سیاسی مردم در انتخاب 92 برای صلح با آمریکا وقتی برای طرف خارجی معنی‌دار است و می‌تواند بستر مناسبی برای مذاکرات باشد که امکان بازگشت تندروهایی مثل احمدی نژاد وجود داشته باشد. چیزی که ظریف هم چند بار در گفتارش از آن استفاده کرده است و به غربی‌ها هشدار داده است که مردم ما را انتخاب کرده‌اند و اگر ما نتوانیم مساله را حل کنیم دوباره تندروها حاکم می شوند. به بیان دیگر سلیمانی و ظریف هر دو الان دریک جبهه تلاش می‌کند و بازیکنان مکمل یک عرصه هستند. برای همین هم هست که مردمی که دنبال منافع عینی خودشان هستند و به پس زمینه سیاسی قبیله‌ای اینها کاری ندارند هر دو را به چهره های محبوب ملی تبدیل می‌کنند.

اینکه الان ما و آمریکایی پای مذاکرات جدی هستیم نشان از طی شدن راهی طولانی است. مذاکرات تنها تثبت یک رویه است که مدتهاست شروع شده‌است. اینکه مردمی که تسخیر کننده‌های سفارت آمریکا را قهرمان‌های ملی خودشان کرده بودند به نامزدی برای ریاست جمهوری رای بدهند که به صراحت اعلام کرد ما برای اینکه مشکلاتمان را حل کنیم باید با کدخدا ببندیم راه بلندی است. اینکه احمدی نژاد با همه‌ی گافهای هولناکش در سیاست خارجی بعد از چندسال که مشکلات واقعی اداره کشور را دید تصمیم گرفت با آمریکایی‌ها مذاکره مستقیم کند و مساله فی مابین راه حل کند نشان از درک متفاوتی آنهم در تندرو ترین نیروهای سیاسی دارد. تغییری که تا آنجا هم گشترش پیدا کرد که نزدیک ترین نیروی سیاسی به احمدی‌نژاد از دوستی با مردم اسرائیل حرف زد . تلاشی که هرچند با عدم همراهی آیت‌الله خامنه‌ای و ضعف مشروعیت سیاسی احمدی‌نژاد به نتیجه نرسید. مذاکرات مستقیم فرستاده‌ی آیت الله خامنه با برونز نماینده آمریکاییها -که اخیرا توسط نماینده آمریکا هم تایید شد- در عمان قبل مذاکرات رسمی دولت منتخب هم این پازل را تکمیل کرده است. یعنی در فرایندی نیروهای مختلف از مردم و نیروهای سیاسی تندرو گرفته تا رئیس حکومت ( آیت الله خامنه ای)  به اجماعی برای تعریف نقشی متفاوت در عرصه جهانی رسیدند.

پیامدها این توافق خیلی بیشتر از چیزهایی که در صورت مساله آن آمده است. یعنی همین تکلنولوژی هسته‌ای و تحریم‌های آمریکا. بعد از این توافق تعریف و جایگاه هر دو کشور در عرصه جهانی تغییر می‌کند. آمریکا فقط در حال حل کردن پرونده هسته‌ای نیست او در حال تغییر روابطش در خاورمیانه است. برای همین هم هست که اسرائیل و سعودی‌ها اینچنین بر آشفته‌اند. چون مساله ایران و آمریکا نیست که تغیر می‌کند بلکه جغرافیای اتحادهای و شرکای سیاسی در حال تغییر است.
اسرائیل به صورت واقعی بیش از اینکه نگران خطر نظامی ایران باشد که مدام سعی می‌کند آنرا زنده نگه دارد نگران این است که تعریف ایران به عنوان خطری عمده از بین برود. با وجود قوی بودن ایران هراسی است که اسرائیل می‌تواند دول غربی تیغ بزند و توجه‌ها را از جنایت‌های که در مرزهای های خودش مرتکب می شود به بیرون جلب کند. کاری که تا قبل از سقوط صدام، او برای اسرائیل می‌کرد و بعد از آن اسرائیلی‌ها سعی کردند نقش صدام را برای توجیه جلب حمایت‌ها به خودشان را به ایران منتقل کنند. زمین بازی که احمدی نژاد از این لحاظ بزرگترین خدمات و پاس گل‌ها را به اسرائیلی ها داد.

بخش بزرگی از سرمایه‌گذاری‌هایی که الان جذب کشورهای همسایه ایران شده‌است بخاطر این مشکل امنیتی است که ایران با کشورهای ثروتمند دارد. اگر این مشکل امنیتی حل شود که این مذاکرات از همین الان در حال تغییر این وضعیت است نه فقط رفع تحریمها نقل و انتقالات تجاری را آسان می‌کند بلکه سرمایه‌های بین الملی که الان در دوبی و امارات و ترکیه جذب می‌شود به سمت ایران سرازیر خواهد شد. تغییر نقش ایران بخش مهم مزیت‌های این کشورها را در جذب سرمایه‌های خارجی را از بین می‌برد. ایران کشوری باثبات، امن و با 80 ملیون جمعیت و با زیر ساخت‌های توسعه‌یافته از هر جهت بر کشورهای همسایه خودش برای جذب سرمایه‌های خارجی ارجح است. تنها مانع مشکل امنیتی فی مابین ما و کشورهای ثروتمند است که در حال تغییر وضعیت است. یکی از حساسیت‌های کشورهای حاشیه خلیج فارس و آل سعود از دست دادن همین مزیت است.

موضوع گیری و سخنرانی آیت الله خامنه ای در مورد تفاهم لوزان از چنیدن جهت در تسهیل مذاکرات بود. او عملا با این سخنرانی شخصا وارد مذاکرات شد. کلمات و مواضع به نظرم حساب شده و دقیق بود و آنقدر سخنرانی ایشان فکر شده به نظر می‌آمد که به نظرم بعید است که حاصل کارهای کارشناسی دفتر و اطرافیان بی‌صلاحیت اطراف خود ایشان باشد. اعلام اینکه مذاکرات در صورت خوب پیش رفتن و بد عهدی نکردن آمریکایی‌ها می تواند به سایر موضوعات گسترش پیدا کند یک چشم‌انداز استراتژیک در سیاست خارجی و یک سیگنال مهم برای غربی‌ها بود. تاکید بر اینکه جزئیات در اختیار مسئولان کشور هست باز کرن دست دیپلمات های کشورمان است در عین حال تاکید روی چارچوب‌ها به صورت محکم همانکاری را می‌کند که کنگره در آمریکا می کند.  وقتی مذاکره کننده آمریکایی می‌تواند بگوید بعضی چیزها دست کنگره است مذاکره کننده ایرانی هم می تواند بگوید بعضی چیزهای دست مقام رهبری است.
حتی باز گذاشتن زمان مذاکره و محدود نکردن به سه ماه هم به نظر هوشمندانه بود. تاکید تکرار حمایت از تیم مذاکره کننده کشور علی رغم کمی تند و تیز صحبت کردن هم جریان مذاکره را تقویت می کنند.در شرایطی که صحبت های عمومی رهبران سیاسی دیگر مرز جغرافیایی ندارد و همانطور که صحبت‌های اوباما که برای حل مساله خودش در داخل آمریکا می گوید در ایران هم تاثیر می گذارد، صحبت‌های آقای خامنه‌ای هم در آمریکا ممکن است تاثیر منفی روی افکار عموی بگذارد. همانطور که به شخصه از صحبت های اوباما بعد از تفاهم لوزان خوشم نیامد که اینقدر از موضوع قدرت در مورد موفقیتش در اعمال محدودیت بر ایران صحبت کند بد نیست این موازنه در سمت دیگر ماجرا هم برقرار باشد.

پی‌نوشت: جامد شهد http://ghalebi.blogspot.fr/2013/09/blog-post_18.html

۱۳۹۳ بهمن ۳۰, پنجشنبه

جام شهد (۲)

کشور در شرایط بغرنجی قرار دارد. فتنه‌ای که ما را دچار خود کرده‌است مشکل ساده‌ای نیست. مسئله‌ای که وضعیت زندگی ۷۰ میلیون ایرانی و نسل‌های آینده آن برای دهه‌ها را به گروگان گرفته‌است در این چند ماه می‌تواند تعیین تکلیف شود. واکنش‌های صورت گرفته در فضای داخلی در مواجه با بحران در سیاست خارجی کشور و حب بغض‌های جناحی، صورت مسئله را مغشوش کرده‌است. بحرانی که ما با آن دچاریم نه مسئله سیاسی این جناح و آن جناح است. نه حتی مسئله جمهوری اسلامی یا هر نظام سیاسی دیگری اگر بر کشور حاکم بود. مسئله وضعیت کشور است، منافع ملی ملیون‌ها انسان ایرانی برای نسل‌های مختلف به آن وابسته است.

اما صورت مساله واقعی مذاکرات چیست؟: ما برای تثبیت تغییر موازنه قوا از طریق دسترسی به ابزارها هسته‌ای دست به ریسکی زده‌ایم که به هر دلیل نتیجه نرسیده‌ایم. یعنی آنطور که دانشمندان هسته‌ای وعده‌ی آن را داده بودن علی‌رغم همه این سال‌ها فرصت خریدن تیم‌ دیپلماسی کشور در دوره دولت خدمتگزار به نتیجه‌ای نرسید. هرچند زمان خریدن می‌توانست دهه‌ها طول بکشد اما سیاست خارجی که دوره احمدی نژاد از اعمال شد فرصتی که از اول انقلاب علارغم وجود اراده‌اش فراهم نشده بود به وجود آمد و آنهم اجماع علیه کشورمان بود.
متاسفانه اقتصاد جهان بدون نفت ایران مدیریت شد و نه تنها مشکل ایجاد نکرد که اخیرا همزمان با کاهش شدید سهم ایران و قیمت نفت اساسا اهمیت جهانی خودش را تا حد زیادی از دست داده‌است. این در حالی است که با کمال تاسف دیگر قابل کتمان نیست که تحریم‌ها بیش از ورق پاره بوده‌اند و توانستند به اقتصاد کشور خسارت‌های اساسی بزنند. این خسارت‌ها به سرعت با گذشت زمان در حال عمیق کردن اثرات خود هستند.
دورهِ قبل از تحریم‌ها که گذشت زمان به نفع ما بود، چرا که ممکن بود در آن زمان دانشمندان هسته‌ای به دستاوردهایی برسند که صحنه بین‌المللی را کاملا تغییر دهد، اما اکنون زمان به ضرر ماست. چون کشور ماست که زیر تحریم فرصت‌هایش را از دست می‌دهد و رقبا و دشمنان هستند که موقعیت‌ها را از آن خود می‌کنند و معیشت مردم است که هر روز تنگ‌تر از قبل می‌شد.
بخش دیگری از صورت مساله‌ این شده است که غرب می‌داند جمهوری اسلامی هست. با تحریم‌ها تخریب و تضعیف می‌شود اما در هر صورت جنگ تا حالا مسائل‌شان را بدتر کرده‌است و در این شرایط بغرنج با ثبات‌ترین دولت خاورمیانه ایران است. و نه می توانند و نه به نفعشان است که تغییرات اساسی ایجاد کنند.
از طرفی هم ما فهمیده‌ایم که تحریم ها و اجماع بین مللی می‌تواند کشورمان را خراب و فرصتهای زیادی برای توسعه کشور را نابود کند. با چهارتا بابک زنجانی و بساط دزدی و سو استفاده یک عده هم نمی‌شود شریان‌های بسته‌ شده‌ی اقتصاد یک کشور به عظمت ایران را باز کرد. ما زورمان نمی‌رسد که کشورهای ثروتند و قدرمتند جهان که به میمنت سیاست خارجی دوره احمدی نژاد علیه کشورمان به اجماع رسیده‌اند را کنار برزنیم. آنها نمی‌توانند ما را حذف کنند اما می‌توانند به ما آسیب بزنند.
این در کنار این است که اوباما با نقد جنگ‌طلبی جمهوری‌خواهان در آمریکا رای آورد و تلاش می‌کند که بتواند این اعتبار را برای خودش حفظ کند. دوره بین شروع دور دوم ریاست جمهوری اوباما تا قبل از انتخابات میان دوره ای آمریکا فرصت طلایی برای دموکراتها در این جهت بود. در کشور خودمان هم برای بسیاری از عقلا و از جمله آیت الله خامنه‌ای وضعیت غیر قابل اداره کشور درک شده و از فرصت انتخابات ۹۲ برای تغییر سیاست خارجی و نرمشی قهرمانانه استفاده شد. یعنی بطور استثنایی موقعیت برای حل این بحران از هر دو طرف فراهم شد.

اما با همه اینها چرا مذاکرات به نتیجه نمی‌رسد؟ برای بررسی نتیجه هر مذاکره باید به این سوال جواب داد که در صورت شکست مذاکرات چه چیزی نصیت هر یک از طرفین خواهد شد.
جواب در سمت ما مشخص است: تحریم‌ها بیش از پیش اقتصادمان را نابود خواهد کرد. مخصوصا که با اعلام شکست مذاکرات خیلی از تلاش‌های برای تولید و کسب و کار ،که با امید عزم دولت برای حل این مانع شکل گرفته است، مثل حبابی خواهد ترکید. تحریم‌ها در میان‌مدت نمی‌تواند به تغییرات سیاسی منجر شود ولی می‌تواند کشور  را دچار عقب افتادگی‌های جدی و رکود اقتصادی کند.
در سمت آمریکا تداوم تحریم‌ها فرصت برای حل مساله سیاست خارجی کشور آمریکا از طریق دیپلماسی را از دموکرات‌های می‌گیرد اما تداوم تحریم‌ها ادامه وضعیت فعلی برای آنها است که هزینه ای اضافی ندارد. مشکل مذاکرات دقیقا همین متوازن نبودن سطح اضطرار است. این اضطرار را یا روکردن توان نظامی شگفت آور از طرف ایران یا مساله‌ای که تداوم تحریم‌ها را دچار مشکل کند مثل چالش شدید روسیه و غرب که چندان محتمل به نظر نمی‌رسید. همین است که مذاکرات را سخت کرده‌است با وجود این که به نظرم از سمت ایران همه نوع همکاری شده‌است و آیت الله خامنه ای همه به خوبی و تدبیر مساله را پیش برده است اما چنان که گزارش‌های رسانه ای بر می‌آید اصلا گزینه رفع فوری تحریم‌ها جزو گزینه‌ها روی میز غربی‌ها نیست. و آمریکاهی‌ها به خاطر موقعیت نابرابری که ما بخاطر سیاست‌های سال‌های گذشته در آن گرفتار شده‌ایم، زور گویی می‌کنند و علی رغم همه نرمش‌های ایران نه تنها به توقف کامل غنی سازی قانع نیستند که تضمین‌هایی می‌خواهند که حتی اگر در سال‌های آینده شرایط تغییر کرد و ایران تصمیم گرفت غنی سازی را از سر بگیرد امکانش را نداشت باشد و تازه در قبال اینها هم حاضر نیستند تحریم‌ها را به صورت فوری لغو کنند. خوب این می‌شود که علی‌رغم اینکه ما زبده‌ترین تیم دیپلماسی تاریخ کشورمان با حمایت کامل رهبری و پشتوانه یک انتخابات ریاست جمهوری به خدمت گرفته‌ایم موضوع با تمام نرمش‌ها مذاکرات به نتیجه نرسد.
راه حل چیست؟ بحث‌های تکنیکی جزئی زیاد است. اما در هر صورت مشخص است تداوم تحریم‌ها به کشور آسیب‌های جدی می‌زند. در صورت شکست مذاکرات ما ابزارهای جدی برای ایجاد تهدید مثلا با غنی سازی مجدد با درصد بالاتر نداریم. و حتی اگر شروع کنیم اینها چیزی را عوض نمی‌کند. اما در هر صورت به محض اعلام موافقت برای لغو تحریم‌ها حتی اگر روند اداری و حقوقی‌اش طولانی شود، به قول آقای روحانی در این دیوراه‌ای که دور کشورمان در حال کامل شدن است ترک ایجاد خواهد کرد.
آیت الله خامنه‌ای مسئولیت بغرنجی را بر عهده دارد. با هر تدبیر و جزئیات فنی اگر فتنه تحریم‌ها را از کشور دور کند یکی از چالش‌هایی عمده این چند دهه کشور را مدیریت کرده‌است. این هفته‌ها، هفته‌های رهبران است. ما توان مواجه مستقیم را نداریم. نباید اجازه داد اتحاد دشمنان که که در حال خسارت زدن به کشور است تداوم یابد. به شکلی باید این روند را متوقف کرد. ما یک بلند پروازی کردیم که در زمان خودش نامعقول هم به نظر نمی‌آمد، اما نشد و شکست خوردیم. باید جلو خسارت بیشتر را بگیریم تا کشور در  چند دهه نفسی تازه کند تا در دوره‌ای دیگر، مسیری بهتر برای تغییر موازنه قوا پیدا شود. نقش آیت الله خامنه‌ای کلیدی است. پایان فتنه تحریم ها جام زهر نیست. جام شهد تدبیر و مسئولیت پذیر و شناخت سیاست واقع گرایانه است.
با همه انتقادهای که با آیت الله خامنه‌ای دارم به ایشان امیدوارم که بتواند کشور را از فتنه تحریم‌ها خلاص کند. امیدوارم همه دوستان دیگر هم بفهمند این چالش مسئله شخصی یا حتی یک نظام سیاسی نیست، این یک مسئله ملی و سرنوشت نسل‌های متعددی از ایرانیان است. 
به طور عجیبی نگرانم. لات بازی و زورگویی طرف غربی را می‌بینم، دست پا زدن اسرائیلی‌ها برای شکست مذاکرات را می‌بینم، تغافل یک عده در کشور در مورد واقعیت پرونده هسته‌ای آزار دهنده شده است. آینده کشور در صورت شکست این مذاکرات هم پیش رویم است. سطح چالش های چنان بالا گرفته است که اصلا تصور نمی‌کنم بازیگران خُرد در آن تاثیر گذار باشند. فقط در این هفته می‌توانم همین‌ها را بگویم و برای آیت‌الله خامنه‌ای و تیم دیپلماسی کشور دعا کنم که یک جوری ما را از این مهلکه‌ای که کشورمان گرفتارش شده‌است نجات دهند و سایه‌ی شوم تحریم از روی کشورمان برچیده شود.

پی‌نوشت: جام شهد (۱)