جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۴ خرداد ۲۹, یکشنبه

مرگ سقراط(1)

درك آنچه در 27 خرداد اتفاق افتاد امري نيست كه با استفاده از مدلهاي موجود ممكن باشد. نقشهاي كه تا كنون از جامعه ايران در دسترس بود هرگز نميتواند ما را در رسيدن به نقطه كه اكنون ايستادهايم راهنمايي كند. به صراحت ميتوان سخن از غلط بودن تقسيماتي كه جهت تجزيه و تحليل رفتار سياسي جامعه تصوير شدهبود، به ميان آورد. اگر انتخابات اخير را سالم و نتايج آنرا واقعي بدانيم مي توان ادعا كرد مجموع 42 مليون راي خاتمي آن معنيي كه نخبگان جامعه برداشت كردند را به همراه خود نداشت. به بيان صريحتر بخشهاي بزرگي از آراي خاتمي اساسا راي سياسي نبود و نيروهاي اصلاحطلبب به غلط در تحليل يا زيركانه در عمل آنرا به پاي اصلاحات سياسي ريختند. ميتوان ادعا كرد بخشهايي از آراي خاتمي به سبب سيد بودنش، بود. ميتوان ادعا كرد بخشهاي بزرگي از آراي خاتمي به خاطر زيبايي ظاهر و شيريني خطابهاش بود كه اينبار قاليباف اين بخش را از آن خود كرد. ميتوان ادعا كرد بخشهاي بزرگي از آراي خاتمي به دليل اعتراض به وضعيت اقصادي بود كه امروز شعار 50 هزار تومان توانست آنها را به سمت خود جلب كنند و شايد فقط 4.5 مليون از آراي خاتمي راي به اصلاح ساختار سياسي در جهت دموكراتيك كردن مناسبات آن بود.(ادامه دارد.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر