جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۴ شهریور ۲۱, دوشنبه

تنها روزنامه محلي اصلا‌طلب استان يزد درست از بعد از انتخابات از انتشار باز مانده بود و با عدم انتشار خود نشان سال‌هايي داشت كه در پيش داشتيم. سالهايي كه شايد فقط با ياد روزنامه‌هاي منتقد سر كنيم در خاطره گويي‌ها از آنها ياد. بايد خاطرات اين چند سال را خوب به ذهن سپرد تا همچون بازماندگان مشروطه، دولت ملي و … سالهاي بعد از اين دوره رويايي كه بعد از طلوع دولت احمدي‌نژاد پايان يافت را براي آيندگان بازگفت. شايد آنان فرصت‌ها را غنيمت شمرند به ثمن بخث به حراجش نگزارند. ديروز روي كيوسك اما دوباره شماره جديد آن روزنامه اصلاح‌طلب را ديدم. بدون درنگ شماره سردبيرش را گرفتم، تا خوشحاليم را به‌سبب انتشار مجددش ابراز كنم. بعد از تعارفات كليشه‌اي گفت آماده است مطالبم را منتشر كند. با خود گفتم انگار غلط بود آنچه مي‌پنداشتم و هيچ چيز تغير نكرده و مي‌توان دوباره نوشت و اعتراض كرد. اما. تاكيد داشت روي خط قرمزها كه بايد جددي تر محدوده آن را رعايت كرد. رعايت خط قرمزها فرا قانوني و خود سانسوري به سب تكرار براي همه دروني شده بود معمولا جزو بديهات كار روزنامه‌نگاري محسوب مي‌شود اما آنچه دوست روزنامه نگار را به بر شمردن خطوط قرمز ناگزير كرده بود پيشروي اين خطوط بود. فلان، بهمام، و احمدي نژاد. آيا به تاريخ پيوست زماني كه مي‌شد ريس جمهور را بي‌رحمانه نقد كرد و حتي كاريكاتورش را كشيد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر