ورود نيروي انتظامي براي تعيين حدود حجاب بحثهاي فراواني را حول اين موضوع آفريد. البته خط قرمزهاي فراوان ازيك طرف و ادغام تعيين قهرآميز نحوه پوشش با مواردي نظير برخورد با متعرضين و مزاحمين زنان از سوي ديگر مانع از آن شد كه بحثهاي صورت گرفته در بستري از شفافيت، روشنگر مسئله باشد. از اينرو من در ابتداي اين ياداشت بخشهاي از طرح پليس مانند برخورد با مزاحمين زنان را ازبحث تعيين اجبارآميز حدود حجاب حذف ميكنم. آنچه باعث اين تفكيك ميشود هم روشي است براي خورد كردن مسئله و جلو گيري از كلي بافي، هم محتوايي. حضور پليس براي حفظ امنيت شهروندان به طور خاص زنان از تعرض امري است معقول كه ربطي به باور به يك آموزه ديني يا اعتقادي ندارد. در حالي كه حدود حجاب برگرفته از يك آموزه جامع است كه ادعايي بيش از تنظيم روابط بين افراد را دارد؛ بلكه فرد، سعادت و تعالي او را نيز مدنظر دارد، يا حداقل آن نوع حجاب كه براي اين اساس توصيه شدهاست مدنظر من است. هر چند اما و اگرهايي در مورد اين كه حجاب به معناي رايج اساسا براي بايه آموزههاي ديني هست يا نه وجود دارد، اما من فرض را بر اين ميگزارم كه پذيرفتهايم كه دين(اسلام) رعايت حجاب را شرط سعادت انسان شناخته است. با پذيرفتن اين موضوع سوالي كه مطرح ميشود اين است كه آيا دولت مسئوليتي در قبال سعادت انسان بر وفق آموزهاي خاص را دارد يا اينكه حكومتها بايد در مقابل آموزههاي مختلف بيطرف باشند و نقشي در اين زمينه ندارند؟ در اين تفكيك هم فرض را بر اين ميگزارم كه در جامعه ما پذيرفته شده است كه حكومت بيطرف نبوده و خود مدافع آموزه خاص است و وظيفه دارد بر طبق آموزهاي خاص در سعادتمند شدن افراد دخيل باشد. حال يك تفكيك ديگر موضع را تا حد زيادي روشن ميكند. جنس اين سعادت چيست؟ آيا شبيه سلامت جسم است؟ به اين معنا كه شما در هر صورت اگر دارويي بخوريد صرف نظر از باور شما در مورد دارو، تاثير مشخصي در بهبودي شما خواهد داشت. و اينكه به هر روي در صورت تماس با ويروس آنفولانزا شما به اين بيماري مبتلا خواهيد شد. اين موضوع فارغ از اراده شماست. و يا اينكه اين سعادت از جنس سعادت اخلاقي است كه باور و اراده شما در آن تعيين كنندهاست. به طور مثال هرچند شما با اراده، ضعيفي را دست گيري كرده باشيد ولي در باور شما اين كار ارزشي نداشته باشد يا در نمونه ديگر علي رغم باور شما بدون اطلاع پولتان را به فقيري انفاق كنند يا به ناچار يا اتفاقي ضعيفي را دستگيري كرده باشيد. به نظر ميرسد درك عمومي گواهي ميدهد كه نتيجه اين افعال سعادت خلاقي را در بر نخواهد داشت.
بديهي است مولفه اراده نيز مستلزم وجود اختيار و وجود گزينههاي متعدد است. به عبارت روشنتر تا زماني كه انتخاب گزينه غير اخلاقي ممكن نباشد انتخاب فعل اخلاقي موضوعيت ندارد. به نظر من سعادت ناشي از رعايت حجاب با تفكيكهايي كه در ابتدا انجام دادم جز اين دسته(سعادت اخلاقي) است. و حضور پليس و ازبين بردن اختيار افراد در انتخاب (مختارانه) حجاب به عنوان يك آموزه ديني امكان رشد اخلاقي را در اين زمينه از جامعه سلب مي كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر