جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

انقلاب ما مردم

احساس در اقلیت بودن حس عجیبی است. یکی از جاهایی که این حس به من دست می‌دهد نسبتم با انقلاب است. نمی‌دانم درست است یا نه ولی گویی یک حس منفی عجیبی- البته قابل فهمی- نسبت به انقلاب سال ۵۷ در فضای عمومی در حال شکل گرفتن است، در حالی که هر بار این بازخوردهای منفی را می‌بینم و به خودم مراجعه می‌کنم می‌بینم حسِ مثبتم به انقلاب کمتر که نشده هیچ بیشتر هم شده است.
اینکه مردم با حضور مستقیم خودشان یک استبداد -که زمانی هیچ کس فکر نمی‌کرد می‌شود تکانی به آن داد و نیروهای مختلف سیاسی تلاش برای تغییر آن را کاری نامعقول و نشدنی و قدرت‌های بزرگ آنرا جزیره ثبات می‌دانست- را متلاشی کردند بطور غیر قابل وصفی برایم هیجان انگیز است. نه فقط در سطح ساختار کلان سیاسی، حتی پیامدهای اجتماعی‌اش که شاید خیلی به چشم نیاید خیلی وقت‌ها برایم شورانگیز است. اینکه ما از فردای انقلاب دیگر خان و خان بازی نداشتیم هنوز هم من را شگفت زده می‌کند.

انقلاب ما

انقلاب تا وقتی مردم حضور مستقیم در سیاست دارند وجود دارد. وقتی سیاست به نهاد‌های حکومتی واگذار شد انقلاب پایان یافته است. از آن به بعد نمی‌توان از عوارض انقلاب گفت. نقد انقلاب تنها می‌تواند معطوف به دوره‌ای باشد که انقلاب زنده است.  یعنی‌‌ همان زمانهایی که مردم حضور مستقیم در سیاست دارند. به عبارتی نمی‌توان رفتار حکومت دهه ها بعد را پای انقلابی نوشت که دیگر وجود ندارد. همانطور که رفتار پهلوری را کسی پای انقلاب مشروطه نمی‌نویسند. و البته وقتی مردم حضور دارند ربودن انقلاب حرف بی‌مبنایی است.  انقلاب را نمی‌شود دزدید، ربود یا مصادره کرد. می‌شود نقش مردم در سیاست را نپسندید یا درست ندانست. انقلاب نقش مردم در سیاست است. خوب یا بد‌‌ همان است که مردم می‌آفرینند. در غیاب آن‌ها حکومت و نظام حاصل از انقلاب می‌تواند به مرور با خود آن کاملا بیگانه شود همانطور که بعد از انقلاب علیه سلطنت پهلوی دوباره ساختار استبدادی بازتولید شد.

اینکه خیلی از مناسبات سلطنتی دوباره بعد از انقلاب بازتولید شد نمی‌دانم چطور می‌تواند دلیلی برای نقد انقلاب باشد. مانند این است که کسی بگوید. «انقلاب علیه استبداد بد بود چون دوباره استبداد بازتولید شد. در نتیجه استبداد باید ادامه پیدا می‌کرد که ما دچار باز تولید استبداد نشویم.» مشخص نیست که اگر‌‌ همان استبداد سلطنتی چند دهه دیگر ادامه پیدا می‌کرد و تاریخ ایران نه از یک وضعیت انقلابی و آزاد بلکه از‌‌ همان نقطه استبداد به جلو می‌رفت شرایط کشور به کجا می‌رسید. این سوالی است که احتمالا منتقدان انقلاب خیلی از خود نپرسیده‌اند. بگذریم از رفتاری که مستبد سابق در چند سال آخر حکومتش شروع کرده بود. شخصی کردن همه تصمیمات حکومت حتی بودجه سالانه کشور و بی‌توجهی به برنامه‌های سازمان برنامه بودجه. بلند پروازی‌های نظامی و …

از نظر من در اینکه انقلاب بهمن ۵۷ یک انقلاب مردمی علیه سلطنتی استبدادی بود تردیدی وجود ندارد. همین طور اینکه آیت الله خامنه‌ای بخش مهمی از مناسبات سلطنتی را -بجز تعیین ولیعهد- بازتولید کرده‌اند نیاز به کنکاش فروانی ندارد. در این شرایط اینکه آیت الله خامنه‌ای خود را «رهبر معظم انقلاب» بنامد تنها در آن صورت تناقضی مبتذل نیست که منظور ایشان نه انقلاب مردمی سال ۵۷ علیه استبداد و سلطنت، بلکه انقلاب جدیدی باشد که به همت نیروهای بسیج شده و مسلحه در حال بازتولید کامل سلطنتی جدید است.

پینوشت: درباره رمان در حضر

۱ نظر:

  1. من هم کاملا چنین حسی دارم. غیر از اینکه انحراف نظام برآمده از انقلاب دلیل غلط بودن انقلاب نیست به نظر من در آنچه بعد از انقلاب واقع شد هم فقط جناح پیروز مسئول نیست.

    پاسخحذف