جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۴ فروردین ۴, پنجشنبه

پيشنهادي براي يك دوست

بعد از اين كه گفتيد آنقدر خوانده‌ام كه چشم‌درد گرفته‌ام اما متاسفانه نمي‌توانم بنويسم، حيفم آمد و با خود گفتم حالا كه شرايط، نوشتن را برايش سخت كرده، ‌اي كاش فرصتي فراهم مي‌شد تا حداقل شفاهي با هم صحب كنيم، اما ديدم اگر اينكار به ميمنت ابزار هاي ارتباطي غير ممكن نباشد، به سبب مسافت بسيار، سخت خواهد بود.
از طرفي ديگر، كم نوشتن آنهم براي شما -كه مدتهاست در اين زمينه زحمت كشيده‌ايد- مرگ دريجي است، يا به بيان ديگر خودكشي از ترس مرگ. پيشنهادي به ذهنم زد كه حداقل در نظر چاره ساز به نظر مي رسد.
فعاليت در حوزه نظر، نوشتن در وادي انديشه‌ها، دوري گزيدن از مسائل روز و استفاده از نثری غير واضح شايد در نگاه نخست كاري سخت به نظر آيد كه مي تواند بعضي از مخاطبان را برنجاند. اما به نظر مي رسد علاوه براينكه تنها را حفظ حيات باشد، مي‌تواند غناي فكري‌تان را افزون‌تر كرده و مجالي نيز براي اين قوم -كه كمتر سختي كار تئوريك را به تن مي خرند- فراهم كند تا لقمه‌ها جويده‌شده را حداقل ببلعند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر