جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۴ دی ۲۱, چهارشنبه

تاملي بر مفهموم مشروعيت

روشن نبودن معناي دقيق كلمات به مبهم شدن عبارات، لاجرم به نتيجه نرسيدن مباحثات منجر مي‌شود. خصوصا مفاهيمي كه خاستگاه بومي ندارند و از را ترجمه وارد فرهنگ كشور شده‌اند. استفاده از كلمات فارسي كه ممكن است سرگذشت متفاوتي را پشت سر داشته باشند و ممكن است معني‌هاي گوناگوني را به ذهن متبادر كنند، معضل هميشگي ترجمه است. يكي از اين واژه هاlegitimacy است. legitimacy ويژگي است كه قدرت را به اقتدار، يك فاتح يا قدرت برتر را به حاكم سياسي تبديل مي‌كند و در فقدان آن قدرت به زور محض تبديل مي‌شود. با تساهل مي‌توان پذيرش دروني يك قدرت توسط افراد تحت سلطه را معناي اين واژه دانست. متاسفانه ترجمه اين كلمه به “مشروعيت” باعث خلط مفهوم اين واژه با مفهموم “شرعي” شده است. خصوصا در فضاهايي كه با فرهنگ سنتي ارتباط قوي تري دارند اين اشتباه جدي تر صورت مي‌گيرد. مشروعيت به عنوان ترجمه legitimacy همانطور كه در ابتداي اين يادداشت آمد معنايي عام تر از شرعي دارد. رابرت دال در مورد مشروعيت مي‌گويد:“وقتي حكومتي مشروعيت دارد مردم تحت فرمان اعتقاد راستين داشته باشند بر اينكه ساختارها، عملكردها، اقدامات، تصميمات، سياستها، مقامات، رهبران يا حكومت از شايستگي، درستكاري يا خير اخلاقي – از صدور قواعد الزام آور- برخوردار باشند”(عبدالرحمن عالم-مباني علم سياست-نشرني-صفحه 106) يا به عبارتي مشروعيت به معني “ توانيي ايجاد و حفظ اين اعتقاد است كه نظام سياسي موجود براي جامعه مناسب است. تودها بايد بي‌اكراه ار آن اطاعت كنند و تقديس آنرا بپذيرند و آنرا شايسته احترام بدانند”(همان- صفحه 107)
با روشن شدن تفاوت “مشروعيت” با “امر شرعي” اشاره به منابع ايجاد مشروعيت در روشن شدن مفهوم كمك شاياني مي‌كند.
از قديمي‌ترين مجاري كسب مشروعيت براي حكومتها اتفاقا انتصاب به خداوند و شرع بوده‌است. از اين طريق قدرت منصوب به شرع توسط مردمان متدين مورد پذيرش قرار مي‌گرفته‌است. گرچه اين نحوه كسب مشروعيت در اكثر مناطق توسعه ياقته جهان اعتبار خود را از دست داده ولي همچنان در بعضي از نقاط جهان انتصاب به شرع براي قدرت مشروعيت مي‌آمورد؛ مانند كشور مراكش كه حاكمان آن بدليل داشتن “بركت الهي” اطاعت مي‌شوند. ماكس وبر از سنت، صفات ويژه شخصي و قانونيت به عنوان سه منبع كسب مشروعيت نام مي‌برد.
مشروعيت مبتني بر “سنت” متكي بر اعتقاد گسترده‌ به سنتهاي ديرين و بر نياز اطاعت از رهبراني كه طبق سنتها اعمال اقتدار مي‌كنند، است. نمونمه اين موضوع پذيرش حكومت بزرگترين فرزند ذكور پادشاه در سنتهاي پادشاهي است.
صفات شخصي ويژه يا صفات “كاريزماتيك” منبع ديگري است كه براي رهبرا ن ستايش را به ارمغان مي‌آورد. افراد صاحب اين صفات كه “كاريزما” خوانده مي‌شوند صاحب خصلتهايي هستندكه از طرف مردم تقديس شده و شايسته اطاعت دانسته مي‌شوند.
“قانونيت” منبع ديگري است كه قدرت را مشروع مي‌كند. قدرتي كه از خلال ساختارها و روندهاي قانوني كسب يا اعمال شود مشروع دانسته مي‌شود.
گرچه هميشه مانند جوامع دموكراتيك از رضايت مردم به عنوان عامل مشروعيت بخش حرفي به ميان نمي‌آيد اما تاملي مختصر روشن مي‌كند كه در تمامي منابع مذكور پذيرش شايستي اعمال قدرت توسط “مردم” بگونه‌اي مشروعيت بخش است. چه آنكه مردمان متدين حكومت منتصب به شرع يا افراد سنتي حكومتهاي برگرفته از سنن يا … را شايسته اطاعت مي‌دانند عامل اصلي پذيرش توسط “مردم” است.

۱ نظر:

  1. موج دوم اصلاحات
    - پایان عصر اصلاح طلبی نسل انقلاب و آغاز عصر اصلاح طلبی نسل جدید
    - از بین رفتن مشروعیّت نظام و مشروعیّت قانون اساسی با استناد به سخنان امام خمینی و با استناد به آیاتی از قرآن
    - ارائه راهکاری کوتاه مدّت جهت وادار کردن حاکمان به اصلاح قانون اساسی با هدف خارج کردن قدرت از دست گروه و طبقه ای خاص و فراهم کردن شرایط حضور مساوی و مؤثر همه مردم در سرنوشتشان
    - ضرورت حضور خبرگان غیر فقیه و غیر روحانی در مجلس خبرگان رهبری با استناد به آیاتی از قرآن
    - پیشنهاد اداره امور کشور با سیستم شورایی بجای سیستم پارلمانی، ریاست جمهوری
    - زمستان سرد و تاریک انقلاب
    در وبلاگ:http://bahar1347.blogfa.com
    در ضمن: 76 درس از قرآن در وبلاگ
    http://ghaemi2.blogfa.com
    نوشته شده در سحرگاه 23 ماه مبارک رمضان سال 1427

    پاسخحذف