جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۵ اسفند ۲۰, یکشنبه

يادش بخير انجمن اسلامي و سالن اجتماعات

يادش بخير انجمن اسلامي و سالن اجتماعات، محمد نجم‌الهدي و درسهايي كه ازش گرفتم، امين مفتاحي و مرامش، محمد صمصامي و لابياش، روزنامه فروردين و تجربش، ملك محمد و مدار 1، شيخ حسن و نامه سرگشاده‌اي كه بهش نوشتيم و ازش خواستيم كه استعفا بده، كاظم زاده و انجمن اعوان و سايت روشنفكر و اتاقش‌و پارتي بازياش و..، ياسين رادمنش و پيچوندناش، كريودر برق و علفياش، توسي و جذابيتش، يحيي و صميتش و تريبون آزاداش، روشن و جو گيرش، روزنامه صفير و توقيفش، جلسات و ائتلافها و نقشهاي بر آب رفتش، عضويت توي شوراي مركزي انجمن و رد صلاحيت شدن براي دوره بعدش، شباي امتحان و درس نخوندناش، جزو گرفتن‌ها و دردسراش، كميته انظباطي و افه‌هاي بعدش، عادبي نژاد و با پنبه سربريدناش، فاخرزاد و كمكي‌هايي كه بمن كرد، سروش عبدي و نامردياش، سخنراني زيبا كلام و لغو مجوز برگزاريش ، مجيد خليفه و چي بگم، اون دختري كه ازش خوشم اومد 4 بار رفتم جلو و هر چهار بار ضايم كرد، اردوي پيشدانشگاهي و اردوگاه ولايت تفت، مدارهاي مخابراتي و سوختن فسفراي مغزم، دهقان طزرجاني و سختگرياش، حسين حميديا و ادبيات قشنگ روح لطيفش، حاجي گلشن و خشكيش، ايمان آقارحيمي و مارمواكيش، مهدي وجداني و مفهوم راستي تميز، اردوي تزرجان و تمام انگوراي اردوگاه كه چيديم و تمام بچه ها رو كه تو آب انداختيم، جشنوار نشريات اصفحان و برنامه شب يلداش، شب‌نشيني‌ها و صبح خوابياش، سعيد فرجي و كلاه بي پشمش، محسن افتخار و ريشاش، ابولفضل داودي ومحافظه كارياش، سه تا جشن فارغ‌التحصيلي كه شركت كردم و جشن فارغ تحصيلي واقعيم كه شركت نكردم ، نمره گرفتنها و پاچه خاريها، افتادن ها و از خونه قايم كردناش، انتخاب واحد و دردسر انتخاب واحد با امضاي جعلي استاد راهنما، محمد لكي و داغ كردنشا، چايي ليپتن و جلو سلف، علي محتشمي و عموش، رضا پكدل و قصه ازدواجش ، دختر بازي بچه‌ها و انتظامات داشگاه، كلكل كردن با راستيا و بحثاي تكراري، امير چاري پور و واحد سياسي، پدرام ملكي و رد صلاحيتش، محمد اشعر اولين عضو اخراجي انجمن و وسواسش، اخراجم از انجمن به خاطر مصاحبم با خبرگزاري فارس و نوشتن صورت جلسه آخرين مجمع عمومي انجمن، گرفتن صدتا امضا براي فارغ‌اتحصيلي و فارغ‌التحصيلي، مجيد وفايي و نشريه ايران امروز، نشريه وادي و حسيني، مرتضي دهقان و نشريه نسل سوم، اتاق نشريات و آدماي توش كه دوتا خدتم نمي‌تونستن مطلب بنويسن، دفتر انجمن و پايگاه شهيد صمصامي، ساختمون افشاريان و سايت كامپيوتر و آقاي بلور، كلاسهاي تفكيك شده و اردوهاي مختلط، حذف در سها و صفهاي بانك، امام حسيني و صداي بلندش، يك ترم مرخصي و خوند تاريخ تمدن ويل دورانت بجاي درس خوندن براي كنكور، بازداشت يحيي و تبرئه شدنش، بيانيه و تهديد به اخراج، شوراي هماهنگي نيروهاي اصلاح طلب و مصوبات خفنش، همه خانومايي كه اسمشون نميرام و خاطرات خوبي ازشون دارم، زيرابايي كه ازم زدن و فهميدم برو خودم نيوردم، مدار1 و اولين درس تخصصي، پور اميني و پايانامه‌ام، خواجه پور و لحن شيرينش، سه تا امتحان عمومي توي يك روز و پاس كردن هر ستاش، رضا سالياني و كانون هلا اهمر، اپيدمي 7941 ( همه بچه هاي 79 برق با هم عاشق شدن) و ناكام شدن اغلبشون،تمام دختراي بيريخت كلاسامون و دماغ فيلي كه ازش افتاده بودن، حجت ايصوفي و جامعه اسلامي، دعوت روشن به كميته انضباطي به‌ خاطر اينكه من به خوابگاه يزديان بده بود. كيوان عشوري و درمانگا شاه ولي و كاراي كه كرديم كه درد از يادش بره حتي توسل به اون پرستاره، تربيت بدني و بچهاي شيمي، مهدي عزيزي و انجمن حافظ، دفاعيه براي كميته انضباتي و روز از نو روزي از نو، نوشتن بيانه براي اين اون و مقاله به اسم بقيه، نماز فردا پشت سر پيش نماز خبرش تو وبلاگاي خبري كه اون موقع مد بود، برنامه ريختن براي آخوندي كه مزاحم يكي از دختر بود و تدريس مجددش تو دانشگاه اونم درس معارف براي كلاس خواهران، جامعه بي‌غروب و علي اعلا، همايش ازدواج و 600 نفري كه توي سالن 400 نفري جمع شده بودن، محسن دانافر و صداي بولدزريش، نشريه اتو و رضا جديدي، فارغ تحصيلي خواهرم يك سال قبل از من با وجودي يك سال بعد از من دانشجو شده بود و ضايع شدن من تو فاميل، پله‌هاي جلو مهندسي و خاطرات كنارش، شلوقي اتوبسهاي واحد بعد از كلسهاي بعد از ظهر و خستگي‌هاش ،شيما نوروزي و بدبيراهاش به همه بچه‌هاي تيم، غذاي مزخزف سلف كه واسه گرفتنش يك رب تو صف بوديم، گرفت غذا بدون ژتن و نخوردنش، دشتي و شكايتم ازش بهع كميته انضباطي كاركنان، كارت دانشجوي كه هفته اول گمش كردم، ساختمون علوم و اجبار چادر و

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر