جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

پلاک 180

من دقیقا نمی فهمم وقتی می گویند پروانه فعالیت مشارکت را توقیف کرده ایم یعنی چی؟ چه اتفاقی قرار است بیافتد؟ یعنی اینکه روزنامه مشارکت را توقیف خواهند کرد؟ یا یعنی دیگر به این حزب امتیاز نشریه ای نخواهند داد؟ شاید قرار است اعضایش تحت فشار های امنیتی قرار بگیرند؟ یا اینکه معنی اش این است که اعضایش از تحصیل و حقوق اجتماعی محروم خواهند شد؟  شاید منظورشان این است که صلاحیت اعضایش را برای شرکت در انتخابات کتمان خواهند کرد؟ آیا از پروانه اش را توقیف کرده اند، منظورشان این است که دفترش را پلمپ خواهند کرد؟ یا حتی اینکه اعضایش را بازداشت خواهند کرد؟ من دقیقا نمی توانم بفهمم چه اتفاق جدیدی قرار است بیافتد.

مشارکت شکل یافته صدایی از مردم ایران  است که در خرداد 76 بلند شد. مشارکت حاصل ایده ها و نگاهی متفاوت است که طی دهه ها رشد کرده است. مشارکت روشی از سیاست ورزی، حاصل انباشت سالها سعی و خطا است؛ اندوخته ای از تجربه  موفقیت ها و شکست ها ی سال های اصلاحات؛ مشارکت میوه شاخه هایی از درختی است که در انقلاب اسلامی ریشه دارد. مشارکت مهارت کار کردن در سخت ترین شرایط بدون عدول از حداقل هاست؛ مشارکت شبکه عظیمی است از شهروندان این کشور که زیر سخت ترین فشارها دوام آورده است. مشارکت الان دریایی از دوستی ها و روابط انسانی است.

یادم می آید که البرادعی در یک مصاحبه گفته بود که دانش هسته ای را نمی توان بمباران کرد. نمی دانم آیا واقعا خیال کرده اند شبکه عظیم انسانی؛ دریایی از دوستی ها، انباشت سالها تجربه؛ ایده ها و روشهایی متفاوت که در خاطره مشترک جمعی مان ریشه دوانده است را می توانند با دستور منهدم کنند؟

۱۳ نظر:

  1. آیا پروانه عشق ومحبت را هم میتوانند توقیف کنند !؟

    پاسخحذف
  2. آیا پروانه عشق ومحبت مردم را هم میتوانند توقیف کنند !؟

    پاسخحذف
  3. گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام!


    و ساقه های جوانم از ضربه تبرهایتان زخم دار است!


    با ریشه چه میکنید؟


    گیرم که بر سر این باغ،نشسته در کمین پرنده اید!


    پرواز را علامت ممنوع میزنید!


    با جوجه های نشسته در آشیان چه میکنید؟


    گیرم که میکشید!


    گیرم که میبرید!


    گیرم که میزنید!


    با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟

    پاسخحذف
  4. [...] This post was mentioned on Twitter by Habibullah Mohseni. Habibullah Mohseni said: پلاک 180 http://ff.im/-jfMR4 [...]

    پاسخحذف
  5. دهانت را می بویند.
    مبادا گفته باشی دوستت می دارم.
    دلت را می بویند...
    روزگار غریبی ست نازنین.
    و عشق را
    کنار تیرک راه بند
    تازیانه می زنند.
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
    در این بن بست کج و پیچ سرما
    آتش را
    به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند.
    به اندیشیدن خطر مکن.
    روزگار غریبی ست نازنین.
    آن که بر در می کوبد شباهنگام
    به کشتن چراغ آمده است.
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.
    آنک قصابانند
    بر گذر گاه مستقر
    با کنده و ساطوری خون آلود.
    روزگار غریبی ست نازنین.
    و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
    و ترانه را بر دهان.
    شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
    کباب قناری
    بر آتش سوسن و یاس
    روزگار غریبی ست نازنین.
    ابلیس پیروز مست
    سور عزای ما را بر سفره نشسته ست.
    خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.

    "شاملو"

    پاسخحذف
  6. سلام برادر

    من همچنان منتظر تماس شما هستم

    پاسخحذف
  7. یه چیز رو مطمئنم با بستن قرار نیست مشارکت بشه عدم مشارکت!!!!!
    در مجموع:
    جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت

    پاسخحذف
  8. حمزه جان سلام
    [...] هستم. نمي دونم من رو يادت مياد يا نه. يزد، كلاسهاي صهيونيسم شناسي، ‌انجمن اسلامي، بسيج و ...
    خواستم بگم كه براي بازداشت و انفرادي كشيدنت متاسفم. براي آزار ديدن امثال تو متاسفم. وضعيت من و امثال من، خيلي وضعيت برزخي و آزار دهنده اي است. از طرفي مطمئن هستم امثال شما قرار نبود تا وتو و ابطال راي اكثريت 25 ميليوني كوتاه بياييد و اگر با شما برخورد نمي شد،‌حق اكثريت غير تهراني را پايمال مي كرديد، از طرف ديگر اصلا و اصلا راضي نبوده و نيستم كه كار به اينجا بكشد كه امثال حمزه، دو ماه انفرادي بكشند، اتفاقات كهريزك روي بدهدو....
    به اين فكر مي كنم كه من و حمزه زماني مي توانستيم بنشينيم و با هم گپ بزنيم ولي حالا چطور؟ حمزه، حتما ته دلش، امثال مرا حافظ وضعي مي داند كه منجر به انفرادي كشيدن او شده است و چطور مي تواند از دست من دلخور نباشد؟
    اين رو هم بگم كه در چند سال گذشته، گهگاه خواننده مطالب وبلاگهات بودم و البته نظرات سياسي ات را هم نمي پسندم. شبي هم كه ميرحسين در نازي آباد سخنراني كرد شما را ديدم ولي آنقدر ميرحسين حالم را گرفته بود و تصوير خوبي را كه از او در ذهن داشتم به گند كشيده بود كه دل و دماغ نداشتم بيايم جلو و با تو سلام و احوالپرسي كنم.
    در هر صورت لعنت به اين دنيا و اين روزگار
    [...]
    ------------
    غالبی: بخشی از کامنت که با علامت [...] مشخص شده است را حذف کرده ام.

    پاسخحذف
  9. حمزه عزیزم سلام. قسم به تمام ان شب و روزهایی که در پلاک 180 بودیم و گفتیم و نوشتیم و جز اعتلای وطن آن هم نه در چارچوب ذهن بلند پروازانه خودمان بلکه در چارچوب جمهوری اسلامی خواستیم هیچ گاه پاک نمی شود. اگر به سخنان و نوشته ها و صورت جلساتمان باور ندارند روزی می رسد که در و دیوار آن ساختمان به صدا در خواهند آمد و به مظلومیت نسل من و تو می گریند ای کاش ان روز ناگهان دیر نشده باشد.

    پاسخحذف
  10. خطاب به اون دوست قدیمی جناب غالبی که الان به دنیا رو روزگار لعنت می فرستن! فقط به این دلیل شما رو خطاب قرار می دهم که هنوز تا این حد وجدانتان بیدار است که از زندانی و شکنجه شدن دوستتان ناراحت شوید، انقدر وجدانتان بیدار است که از فاجعه کهریزک تکانی بخورید!!
    برادر عزیز، انتخاب چندان دشوار نیست! مگر اصلاحطلبان و تمامی کسانی که هزینه های سنگین داده اند ، تا بحال قصد این را داشته اند که اجازه حرف زدن و اظهار نظر را از کسی سلب کنند؟ مگر جز این است که تنها خواسته شان این بوده که روزنی برای بروز عقاید خود داشته باشند، مگر جز این بوده که می خواسته اند اجازه اندیشیدن و تفکر کردن را داشته باشند، مگر جز این بوده که ایران را برای همه ایرانیان می خواسته اند و خواهان ایرانی آباد و آزاد و اسلامی بوده اند؟ مگر جز این بوده است که خواسته اند شمارش آرای مردم به دست گروهی خاص با تفکری خاص نباشد و حق نظارت بر آن وجود داشته باشد تا اعتماد همگان جلب شود؟ حالا به فرض که شما با همه روش های انتخابی و تفکراتشان مخالف بوده اید، راه درست آن است که به همراهی کسانی برخیزید که مخالفان خود را می کشند؟ باید به همراهی کسانی برخیزید که مخالفان خود را به زندان می اندازند و شکنجه می کنند و تجاوز می کنند و بی حرمتی می کنند و بدترین توهین ها را می کنند؟ باید به همراهی کسانی برخیزید که برای حفظ قدرت تمام درآمدهای کشور را بجای صرف کردن برای آبادی و توسعه این کشور و اندکی کاهش دادن درد و رنج و فقر حاکم بر جامعه صرف تبلیغات دروغ و صرف نیروهای گارد برای زدن و کشتن مردم و صرف بزرگتر کردن زندان ها و خرج بی آبروتر کردن اسلام و ایران می کنند؟

    وقتی اصلاحطلبان تمام تلاششان این است که همه حق صحبت کردن داشته باشند و هیچ کس به صرف بیان اندیشها متحمل هزینه نشود،وقتی اصلاحطلبان شعارشان ایران برای همه ایرانیان باشد، وقتی اصلاح طلبان در تمام دورانی که موفق به دردست گرفتن قدرت شدند شعارشان همواره زنده باد مخالف من بود. وقتی در آن دوران مخالفان برای هرگونه کارشکنی و نه حتی مخالفت فکری و کلامی آزاد بودند!وقتی اصلاحطلبان برای ارمان خود یعنی آزادی شما برای اظهار نظر، در زمان در دست داشتن قدرت باز هم هزینه پرداخت کردند و زندان رفتند و ترور شدند و ... چرا باید از کسانی دفاع کرد که تنها به حذف می اندیشند چه فیزیکی و چه فکری، کدام با اسلام شما سازگارتر است؟ با اسلام واقعی و نه اسلام حکومتی.
    برادر من این قافله ای که شما سنگشان را به سینه می زنید همین اظهار نظر شما در مورد ناراحتی از برخورد با دوستتان اگر به گوششان برسد شما را به بدترین شکل حذف می کنند، و مطمئن هم باشید که آن رو ز دور نخواهد بود، که به وضوح هر کس که ذره ای مخالفت با راه آنها داشته باشد را به هر شکل ممکن حذف می کنند.
    آیا مخالفی که به شما حق حرف زدن و اندیشیدن می دهد بهتر از موافقی که جز فرمانبری از خود را برنمی تابد بهتر نیست؟

    پاسخحذف
  11. Too many compliments too ltitle space, thanks!

    پاسخحذف
  12. Keep it cnomig, writers, this is good stuff.

    پاسخحذف