جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

انتخابات، کابینه و دولت/ اکبر هاشمی رفسنجانی

دیروز فرصتی شد تا کتاب خاطرات آقای هاشمی رفستجانی مربوط به سال ۶۴ را مرور کنم. سال ۶۴ برای من از یک جذابیت و اهمیت ویژه برخوردار است، آن هم مسئله‌ای که با انتخاب مجدد آقای خامنه‌ای به مقام ریاست جمهوری مخالفت ایشان با نخست وزیر میرحسین موسوی در کشور رخ می‌دهد. فرایندی که آیت الله خامنه‌ای علی رغم نظر امام و اکثریت مجلس همه تلاش خود را برای تغییر میرحسین موسوی به کار می‌بنند اما سرانجام موفق نمی‌شود. آقای هاشمی تاثیراین ناکامی برای آیت الله خامنه‌ای این طور بیان می‌کند: «هنوز هم تلخی‌های آن دوران را در ذائقه آیت الله خامنه‌ای که گاهی بروز دارد، احساس می‌کنم.»


خود آقای هاشمی در مورد این اتفاق یادداشت خواندنی در مقدمه کتاب نوشته است که در ذیل می‌آورم. باوجود اینکه به گفته آقای هاشمی در همین مقدمه مطالب قبل از انتشار با آقای خامنه ای چک شده است و برخی موارد با نظر ایشان اصلاح شده است باز هم خاطرات این سال و همین یادداشت می‌تواند به ما کمک کند که بفهمیم چقدر پرخاش تند و رفتار غیر قانونی آیت الله خامنه‌ای در مقابل اعتراض میرحسین موسوی به مهندس انتخابات در سال ۸۸ ریشه در یک کینه تاریخی دارد.


 

انتخابات، کابینه و دولت


*اکبر هاشمی رفسنحانی


از مسائل مهم سال ۶۴ موضوع دولت بود. آیت الله خامنه‌ای به خاطر اختلاف نظرهایی که با دولت در خصوص تمرکزگرایی، اقتصاد و بعضی از افراد کابینه داشتند، مایل به انتخاب مجدد به عنوان رئیس جمهور نبودند. دوستان ایشان و بیش از همه خود من با اصرار زیادی ایشان را قانع به ضروت حضور کردیم. نظرم امام راحل نیز همین بود. ایشان با صراحت قید کردند که در صورت انتخاب مجدد، مصمم به اصلاحاتی در ترکیب دولت هستند.


پس از انتخابات آیت الله خامنه‌ای، اولین مساله معرفی نخست وزیر به مجلس برای گرفتن رای تمایل بود. رئیس جمهور موافق با


میرحسین موسوی و علی خامنه ای

 معرفی مهندس میرحسین موسوی نبودند. علرغم علاقه شخصی به ایشان و ارتباط خانوادگی، به افراد دیگری نظر داشتند. امام راحل با توجه به نظر اکثریت نمایندگان مجلس و نیروهای رادیکال و چپگرای انقلاب و اخباری که از نظر رزمندگان به ایشان می‌رسید، موافق با تغییر نخست وزیر نبودند.


رئیس جمهو به حق از من توقع داشتند که در این جهت به ایشان کمک کنم و من هم قول تلاش در این جهت داده بودم و مذاکرات زیاد و متعددی هم با شخص امام و حاج آحمد آقا داشتم. شخصیت‌های متعدد از جناح راست هم با ملاقات هم با پیام از امام، درخواست موافقت با تغییر دولت را داشتند.


اما همه این تلاشهای تغییری در نظر امام به وجود نیاورد و آیت الله خامنه‌ای با توجه به وظایف و حقوق و اختیارات خود، گفتند نمی‌توانند بر خلاف عقیده خود عمل کنند، مگر در صورت حکم که در این صورت تکلیف ایشان عوض می‌شود. امام حاضر به صدور حکم نشدند و حتی فرموندند به عنوان یک شهروند نظرشان را درباره کابینه اعلام می‌کنند.


معلوم بود نتیجه چنین اعلانی چه بود. حتی پیشنهاد اینکه حکمِ گرفتن رای تمایل و اعتماد مجلس برای نخست وزیر و کابینه پس از انتخابب مجدد رئیس جمهوری با تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی با اتکا به نظر امام، معلق شود، با موفقت امام مواجه نشد. بلاخره کاربه بست رسید. بدون جلب نظر امام، امکان تغییر دولت نبود. اکثریت مجلس هم مخالف تغییر بودند. با تسلیم رئیس جمهور و معرفی آقای مهندس موسوی به مجلس از این مرحله عبور کردیم. ایشان با ۱۶۱ رای موافق و ۷۳ رای مخالف و ۲۶ رای ممتنع از ۲۶۱ نفر نماینده حاضر در جلسه، رای تمایل مجلس را بدست آورد.


همین وضع در مورد تعدادی از اعضای کابینه تکرار گردید. گرچه امام در باره اعضای دولت نظر شخصی ابراز نکردند، اما اکثریت نمایندگان با افراد مورد نظر نخست وزیر موافقت داشتند و مذاکرات و صرف وقتهای زیاد هم نتوانست توافق مطلوب را به دست آورد و مشاجرات جناحی و نطق‌های مخالف و موافق هم وضع را دشوار‌تر می‌کرد. به خصوص بعد از عدم رای ۹۹ نفر از نمایندگان اقلیت مجلس وفق نظر امام -که مشخص شده بود- فشار زیادی بر اقلیت در مجلس وارد می‌شود و به سطح جامعه سرایت می‌کرد.


آیت الله خامنه‌ای در این زمینه کوتاه نمی‌آمدند و آقای موسوی هم حاضر به معرفی افرادی که جناح راست بپسندد، نمی‌شدند. امام راه حل دیگری مطرح کردند و آن تشکیل گروه داور با ترکیب من، آیت الله موسوی اردبیلی و حاج احمدی آقا برای تصمیم در موارد اختلاف نظر رئیس جمهوری و نخست وزیر در خصوص اعضای کابینه بود. معلوم بود که این ترکیب همه نظرات رئیس جمهوری را تامین نمی‌کند.


روزهای سختی بر من گذشت. توقع به حق آیت الله خامنه‌ای از من و عدم قدرت من در تغییر رای دیگران و امام کار را دشوار کرده بود. البته در چند مورد توانستیم تعدیل و توافقی به وجود بیاوریم، ولی این همه کار نبود. تازه نوبت به مجلسیان می‌رسید که در آنجا علی رغم نفوذ خوب من، در مواردی کار به سامان نمی‌رسید و ‌‌نهایت ترکیب کابینه رضایت کامل خاطر ٰرئیس جمهری را تامین نکرد و مهندس موسوی هم با بعضی از آن‌ها توافقی نداشت و سرانجام توانستیم ترکیبی اسلامی از کابینه را به تصویب مجلس برسانیم.


در این کتاب به مواردی از این مساله برخورد می‌کنید که مختصر و اشاره گونه نوشته شده و برای اطلاع بیشتر، مذاکرات مجلس در سال ۱۳۶۴ می‌تواند اطلاعات را تقویت نماید. حتی در سالهای بعد هم آثار این وضع خود را در عمل نشان می‌دهد که در خاطرات سالهای بعد خواهید دید. من هنوز هم تلخی‌های آن دوران را در ذائقه آیت الله خامنه‌ای که گاهی بروز دارد، احساس می‌کنم.


*از مقدمه کتاب امید و دلواپسی، صفحات ۲۲ و ۲۳ (خاطرات آیت الله هاشمی رفسسنجانی مربوط به سال ۶۴)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر