الان یاد خاطره ی دیگری افتادم که شاید به درک ماجرا کمک کند. چند سال پیش با جمعی از جوانان فعال از سرتاسر کشور یک اردوی تشکیلاتی استانی داشتیم. در راه برگشت، اتوبوس برای توقف کوتاه به حاشیه جاده رفت. خاک کنار جاده به دلیل بارش باران نرم شده بود و چرخ ها اتوبوس ما در گل ها فرور رفت. همه پیاده شدند و با راهنمایی راننده قرار شد اتوبوس را هل بدهند تا اتوبوس از توی گل در بیاید. اما نکته ی عجیب این بود با این که چهل نفر ماشین را هل می دادند اتوبوس کوچکترین تکانی نمی خورد. "یک بار دیگه، یک، دو، سه ..." اما بازهم اتوبوس تکان نخورد. عصبانی شدم گفتم "رفقا ده نفر اگر واقعا هل بدهند اتوبوس به راحتی از توی گل در می آید. چرا نمایش بازی می کنید و ..." خوب یک بار دیگه گفتیم "یک، دو، سه..." اتوبوس به راحتی از گل در آمد.
ماجرا این بود که همه ی دوستان نمایش این را که در حال هل دادن هستند بازی می کردند اما هل نمی دادند. با این تحلیل ذهنی که 39 نفر دیگه هل می دهند و 39 نفر برای در آمدن اتوبوس زیاد هم هست. مشکل این بود که هر 40 نفر همزمان همین فکر را میکردند. توی اتوبوس برای بچه ها داستان مشک های خالی را تعریف کردم که چطور متاسفانه دوستان یاد گرفته اند که دست هایشان را پشت اتوبوس بگزارند اما هل ندهند. "اگر گروه را مرکب از افراد عاقل بدانیم که دنبال بیشینه کردن نفع خویشند، خواهیم دید که در همهی آنها انگیزهی "عقلانی" برای طفیلی گری free-ride وجود دارد. هر یک از اعضا که میتواند سهمی در تامین نفع مشترک داشته باشد، ترجیح میدهد سربار دیگران باشد اما دلش میخواهد که اعضای دیگر گروه چنین تصمیمی نگیرند" (+).
اوایل که با این مشکل مواجه بودیم راه حلی که بنظر می آمد این بود که با مکانیزمهایی تاثیر کار هر فرد ملموس شود. اولین راه هم معمولا کار تشکیلاتی منظم تر بود. در این روش سعی می شود که در قالب یک سازمان منسجم فعالیت های هر عضو مشخص باشد. سازمان منظم هم کانالی بشود برای این که خرده توان ها را در کنار هم جمع کند. که ظاهر راه حل احمد آقا یاد آوری همین نکته است که "باید همواره به این نکته دقت کرد که شایدهزاران نفر و یا بیشتر همانند ما هم زمان در حال فعالیت میباشند"
اما بنظر می آید ریشه اصلی نگاه های متفاوت به سیاست و کار جمعی است. که در political marketing در باره اش حرف زده ایم. به نظر من وقتی کارهای کوچک معنی پیدا می کنند که هر کدام مان به اندازه "وسعش" خودش را "مسئول" بداند. صرف نظر از کار دیگران من مسئول هستم و باید تلاش خودم را انجام بدهم چون اینکار ارزشی در خود دارد که آن را موجه می کند. وسع و توان من همچنین اطمینان از درستی اخلاقی یک کار تعیین کننده است. جنبش اجتماعی بدون درکی از سیاست که در آن ارزشهای جمعی وجود داشته باشد هرگز شکل نخواهد گرفت.
پینوشت:
برای ۲۲ خرداد (۱)
برای ۲۲ خرداد (۲)
سلام حمزه جان نوشته هات درباره فیس بوک رو خونم استفاده کردیم
پاسخحذفsagam
پاسخحذفsalam
پاسخحذفسلام. برادر دلم برات تنگ شده ؟ نمی دانم کجایی ؟ اما هر جا هستی سرفراز باشی؟ تو این فکرم که چرا باید یک کنش قانونی سیاسی اینقدر پرشتاب باشد و زندگی معمولی افراد را دست خوش تغییرات بنیادین بکند؟ خیلی ها را اوراه کند؟ سازه های سیاسی را تبصره بزند؟ کارکردگرایی را تغییر جهت دهدو..... به فکر نظریات کارتوزیان می افتم که در بطن دولت رانتیه این تغییزرات نهفته است؟ وقت کردی تحلیلی روی ان ارائه بده؟ خیلی مخلصیم.
پاسخحذفGood job mknaig it appear easy.
پاسخحذفI certainly like your web-site but you need to check the spelling on quite a few of your posts. A number of of them are rife with spelling problems and I find it very bothersome to tell the truth nevertheless I will certainly come back again.
پاسخحذفGreat post thanks, like your blog layout too. Is it Drupal?
پاسخحذفI am happy to discover so various helpful information now inside the article, we require develop additional approaches inside this regard, thanks for sharing
پاسخحذفOnce Once again great Article. You Appear to have a good Knowing of these themes.When I entering your blog,I felt this .
پاسخحذفThis was very fascinating, with most of the credit to you the poster. Would really like to hear far more about this from you. When you could would you email me, I believe you might have my e mail with this comment and we can speak that would be magnificent. Thank you so a lot look forward to hearing from you.
پاسخحذفThe genius store called, they're ruinnng out of you.
پاسخحذفAh yes, nicely put, ervyeone.
پاسخحذف