جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

یادداشت های روزانه/ ایمان


آنقدر ساکت است که پر شده است از صدای ورق خوردن صفحات٬ سوار بر صدای ضعیفی از صفحه کلید ها. آنقدر آرام است که متوجه کوچک ترین تکانها می شوی. تو نزدیک کریدور هایی هستی که با قفسه ی کتاب ها درست شده است. خب قاعدتا هم سالنی را انتخاب کرده ای که موضوعش برایت جالب است. میز آنقدر فضا دارد که بتوانی یک بغل کتاب به اضافه یک دیکشنری بزرگ دو جلدی را دور و بر خودت بریزی. فضا از یک طرف به همان راهروهایی که با قفسه کتابها درست شده است محصور است و از یک طرف به پنجره های بزرگی  -که نور حیاط پر از درختان بلند را به داخل منتقل می کن- محدود. تو بین سقفی بلند با آستری موجی شکل و کفی که با یک موکت نرم پوشیده شده است٬ هستی. شاید از بی جنبگی من در این بهشت خواندن باشد که کفشهایم را در می آورم و پای برهنه بین قفسه ها می گردم. کتابهای مختلف را انتخاب می کنم. البته ممکن است چند صفحه ای از آنها را بیشتر ورق نزنم حتی اصلا نخوانم.


این هم چند خطی از کتاب دین٬ قدرت٬ جامعه که چند مقاله و سخنرانی ماکس وبر است و با ترجمه احمد تدین در دسترس است. این کتاب توسط انتشارات هرمس هم منتشر شده است. اینهم بریده ای از صفحه ی ۱۳۶ آن:

«ممکن است سیاستمدار در خدمت هدفی ملی٬ انسانی٬ اجتماعی٬ اخلاقی٬ فرهنگی٬ دنیوی٬ الهی یا مذهبی باشد. یا اعتقاد شدیدی به پیشرفت٬ صرف نظر از معنای آن داشته باشد. و یا در کمال آرامش چنین نگرشی را نفی کند. همچنین ممکن است ادعا کند که به خاطر یک عقید تلاش می کند یا چنین دیدگاهی را یکسره رد کند٬ و نیر ممکن است بخواهد درخدمت مقاصد مادی زندگی روزمره باشد. اما در هر حال٬ همواره باید نوعی ایمان وجود داشته باشد. در غیر این صورت حتی بزرگترین موفقیت های عینی سیاسی در زیر سایه ی شوم بی ارزش بودن از درخشش باز می ماند.»

۱ نظر:

  1. یک ویژگیت که همیشه برام جذاب بود و هنوز هم هست علاقت به کتاب و مطالعست!!
    ویژگی که از فرط جذابیت خیلی از عیب هات رو در نظر محو می کنه!! به قول خودت یک هنر داری و اون هم خواندن!!

    پاسخحذف