روح پراگ کتابی خواندی از کلیماست. من ترجمه آقای دیهیمی را انتخاب کردم. فکر کنم توی مقدمه به نوشته هایی اشاره شده بود که در دوران سانسور چاپ می شده و در نسخه های محدود و دست به دست می گشته است. اگر درست خاطرم باشد اصلا این کتاب منتخبی از همان یادداشت هایش بود. چند روزی هست که دارم فکر می کنم. نوشته هایی هست که دوست دارم به اشتراک بگذارم اما مشقت های نوشتن در وبلاگ به آن جا نمی دهد. خصوصا تجربه های روزانه که اساسا این سطور برای همین راه انداختم اما به هر صورت فعلا مجالش فراهم نیست. دارم به چیز شبیه تجربه اهالی پراگ در دوران کلیما فکر می کنم. مثلا فایل پی دی افی بسازم که فقط در دسترس افراد انتخاب شده ای باشد. فعلا در حد یک ایده.
روح پراگ کتابی است که سطر سطرش انگار از جامعه ما سخن می گوید
پاسخحذفپیشنهاد می کنم سرزمین گوجه های سبز و بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن رو هم بخونید
"سامیزدات"
پاسخحذفNow I know who the brnaiy one is, I'll keep looking for your posts.
پاسخحذفWait, I cannot fathom it being so stairghtfroward.
پاسخحذف