جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

یادداشت های روزانه/ "شفته"

گاهی وقتها یک واژه مثل کلید صندوقچه ی پر از خاطره می شود. به محض اینکه کلید را می چرخانی فشار خاطرات در صندوقچه را باز می کند. یکی از این واژه ها "شفته" است. این واژه البته کمی پیچیده است و نیاز به توضیح دارد. شاید یک مثال کمکمان کند. ما یزدی ها یک "ک" داریم قاعده ای شبیه این دارد. ساده ترین کاربردش برای تصغیر است. مثلا حسنک یعنی حسنک کوچک اما خوب این خیلی کاربرد پیچیده ای نیست. معنی پیچیده ترش برای تحقیر است. مثلا همان حسنک در متن متفاوت برای تحقیر به کار می رود طوری که ممکن است اگر ظرافت بازی زبانی یزدی ها را نشناسید بکار برد "ک" در انتهای اسم فردی حسابی موجب رنجش شود. اما وقتی فهمیدن این واژه سخت تر می شود که بدانید و متن متفاوت همین که برای تحبیب به کار می رود. مثلا حسنک معنی می دهد حسن عزیز.

خوب این شفته هم یک جورایی شبیه همی "ک" ما یزدی هاست. خوب اگر کمی دقت کنید یک شفته یک جوری معنی وارفته می دهد. مثل پلویی که خیلی پخته شده باشد. خوب حتما شما هم کاربرد استعاری شفته را دیده اید. وقتی می گوییم فلانی شفته است یعنی کلا آدم شل و وارفته ای است. البته امیدوارم از شل وارفته یک معنی رو بفهمیم. سال گذشته با یکسری از دوستان درگیر کار جمعی جدیی بودیم. وقتی فردی کمی سستی و کاهلی می کرد به او می گفتیم "شفته" اما به مرور که روابط عمیق تر شد. کم کم معنی "شفته" هم پیچید. "شفته" یک چیزی تو مایه های همان "ک" تحبیب ما یزدی ها شد. مثال وقتی به یکی می گفتیم "شفته" یعنی خیلی مخلصیم. حتی گاهی وقتی یکی شوخی خیلی بازه ای می کرد طرف مقابلش فقط در جوابش می گفت "شفته!". یک جوری گفتن "شفته" صمیتمان را گوشزد می کرد. شفته!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر