یک شهروند که عضو یک سازمان نظامی است و به اسلحه دسترسی دارد به شهروند دیگر که در خیابان فریاد اعتراض که هیچ با سکوت اعتراض میکند، گلوله جنگی شلیک میکند. کسی که ممکن است همسایه، همکار یا همکلاسیاش باشد. یکی مثل خواهر و برادر یا پدر و مادرش. خوب اینکه چطور میتواند این اتفاق سیستماتیک بیافتد موضوع قابل تاملی است اما آنچه ذهن من را مشغول کرده است این است که نسبت آن دسته از شهروندان که به دست یک عده دیگر که با گلولهٔ جنگی کشته میشوند چیست؟
خب سعی میکنم با یک مثال مشکلی که ذهنم با آن درگیر است را نشان بدهم. فرض کنید یک دولت خارجی به کشور شما حمله میکند؛ شهرتان را اشغال میکند. و اداره امور شهر را به دست میگیرد. یک ارتش خارجی با قدرت عریان شهر را اشغال کرده است و تعارف ندارد و در شرایط جنگی کوچکترین حرکتی را با گلوله جواب میدهد. البته ممکن است یک سری را هم دستگیر کند و در همان سازمان نظامی تصمیم بگیرد که با آنها چکار کند. آنچه تعیین کننده است مصلحت او برای حفظ قدرت و تسلطش بر شهر است.
خب دقت که میکنم نمیفهم وقتی یک عده که به اسلحه دسترسی دارند برای حفظ تسلطشان بر شهر، گلوله جنگی را بیمهابا علیه شهورندان بکار میبرند، با یک نیروی اشغال گر خارجی، چه تفاوتی دارند؟ آیا آنچه تعیین کننده است ملیت نظامیان است؟ چرا وقتی نظامیان هموطنان خودشان را میکشند، آنهم بدلیل اعتراض سیاسی، طبیعیتر از قتل عام نظامیان اشغال گر بنظر میرسد؟ شاید سوال اصلی این باشد که فرق حکومت سیاسی با اشغال نظامی چیست؟
پینوشت: افسون لباس رسمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر